تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"


«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۴۶۶ قرآن کریم

(آیه ۶۸)- «نفخه صور» و مرگ و حیات عمومى بندگان

در آیه قبل سخن از قیامت در میان آمد، در این آیه همین مسأله را با ذکر بسیارى از خصوصیات تعقیب مى‏کند، نخست از پایان دنیا شروع کرده، مى‏فرماید: «و در صور دمیده مى‏شود پس همه کسانى که در آسمانها و زمین هستند مى‏میرند، مگر کسانى که خدا بخواهد» (وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ).
البته از روایات به خوبى استفاده مى‏شود که این گروه باقیمانده نیز سر انجام مى‏میرند به گونه‏اى که در سرتاسر عالم هستى موجودى زنده نخواهد بود، جز خداوند «حىّ لا یموت».
سپس بار دیگر در صور دمیده مى‏شود، ناگهان همگى به پا مى‏خیزند و در انتظار (حساب و جزا) هستند»! (ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرى‏ فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ).
از این آیه به خوبى استفاده مى‏شود که در پایان جهان و آغاز رستاخیز دو حادثه ناگهانى رخ مى‏دهد: در حادثه اول همه موجودات زنده فورا مى‏میرند، و در حادثه دوم که با فاصله‏اى صورت مى‏گیرد همه انسانها ناگهان زنده مى‏شوند، و به پا مى‏خیزند و در انتظار حسابند.

(آیه ۶۹)- آن روز که زمین به نور خدا روشن مى‏ شود!

در این آیه بحثهاى مربوط به قیامت همچنان ادامه مى ‏یابد.
نخست مى‏فرماید: «و زمین در (آن روز) به نور پروردگارش روشن مى‏شود» (وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها).
در این که منظور از این «اشراق» و روشنائى به نور الهى چیست؟ تفسیرهاى مختلفى گفته شده است که مهمتر از همه دو تفسیر زیر است:
۱- جمعى گفته‏اند: منظور از نور رب، حق و عدالت است که خداوند صفحه زمین را در آن روز با آن نورانى مى‏کند.
۲- مفسر عالیقدر نویسنده «المیزان» مى‏گوید: مراد از روشن شدن زمین به نور پروردگار که از خصوصیات روز قیامت است همان انکشاف غطاء و کنار رفتن پرده‏ها و حجابها و ظاهر شدن حقایق اشیاء و اعمال انسانها از خیر و شر و اطاعت و عصیان و حق و باطل مى‏باشد، سپس به آیه ۲۲ سوره ق بر این معنى استدلال کرده است: (لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ) «تو در غفلت از این موضوع بودى، ما پرده را از برابر چشمت کنار زدیم و امروز چشمت به خوبى مى‏بیند»! درست است که این اشراق الهى در آن روز همه چیز را شامل مى‏شود ولى ذکر خصوص زمین در این میان به خاطر آن است که هدف اصلى بیان حال مردم روى زمین در آن روز است.
بدون شک این آیه مربوط به قیامت است و اگر مى‏بینیم در بعضى از روایات اهل بیت علیهم السّلام به قیام حضرت مهدى- عج- تفسیر شده در حقیقت نوعى تطبیق و تشبیه است، و تأکیدى بر این معنى است که به هنگام قیام حضرت مهدى- عج- دنیا نمونه‏اى از صحنه قیامت خواهد شد، و عدل و داد به وسیله آن امام به حق، در روى زمین تا آن جا که طبیعت دنیا مى‏پذیرد حکمفرما خواهد شد.
در جمله دوم این آیه سخن از نامه اعمال است مى‏گوید: «و نامه‏هاى اعمال را پیش مى‏نهند» و به آن رسیدگى مى‏کنند (وَ وُضِعَ الْکِتابُ).
نامه‏هایى که تمامى اعمال انسان کوچک و بزرگ در آن جمع است.
در جمله بعد که سخن از گواهان است مى‏افزاید: «و پیامبران و گواهان را حاضر مى‏سازند» (وَ جِی‏ءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ).
پیامبران احضار مى‏شوند تا از اداى رسالت خود به مجرمان سخن گویند، همان گونه که در آیه ۶ سوره اعراف مى‏خوانیم: «وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ» ما از رسولان بطور قطع سؤال خواهیم کرد».
و «گواهان» براى این که در آن محکمه عدل گواهى دهند، درست است که خداوند از همه چیز آگاه است، ولى براى تأکید مراتب عدالت حضور شهود لازم است.
چهارمین جمله مى‏گوید: «و میان آنها به حق داورى مى‏شود» (وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ).
و در پنجمین جمله مى‏افزاید: «و به آنان ستم نخواهد شد» (وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).
بدیهى است هنگامى که حاکم، خدا باشد، در چنین دادگاهى ظلم و بیدادگرى مفهومى ندارد.

(آیه ۷۰)- و ششمین جمله در این آیه این سخن را تکمیل کرده، مى‏گوید:
«و به هر کس آنچه انجام داده است بى‏کم و کاست داده مى‏شود» (وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ).
نه جزا و پاداش و کیفر اعمالشان که خود اعمالشان به آنها داده مى‏شود! و چه پاداش و کیفرى از این برتر که عمل انسان بطور کامل به او تحویل داده شود.
چه کسى مى‏تواند این برنامه‏هاى عدالت را دقیقا اجرا کند کسى که علم او به همه چیز احاطه دارد لذا در هفتمین و آخرین جمله مى‏فرماید: «و او نسبت به آنچه انجام مى‏دادند از همه آگاهتر است» (وَ هُوَ أَعْلَمُ بِما یَفْعَلُونَ).
حتى نیازى به شهود نیست که او از همه شهود اعلم است، اما لطف و عدالتش ایجاب مى‏کند که گواهان را احضار کند.

(آیه ۷۱)- آنها که گروه گروه، وارد دوزخ مى‏ شوند

قرآن همچنان بحثهاى معاد را ادامه مى‏دهد، و آنچه را به صورت اجمال در آیات گذشته در مورد پاداش و کیفر مؤمنان و کافران آمده بطور تفصیل بیان مى‏کند.
نخست از دوزخیان شروع مى‏کند و مى‏گوید: «و کسانى که کافر شدند گروه گروه به سوى جهنم رانده مى‏شوند»! (وَ سِیقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلى‏ جَهَنَّمَ زُمَراً).
سپس مى‏افزاید: این امر ادامه پیدا مى‏کند تا «وقتى به دوزخ مى‏رسند درهاى آن گشوده مى‏شود و نگهبانان دوزخ (از روى ملامت) به آنها مى‏گویند: آیا رسولانى از میان شما به سویتان نیامدند که آیات پروردگارتان را براى شما بخوانند و از ملاقات این روز شما را بر حذر دارند»؟! (حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَتْلُونَ عَلَیْکُمْ آیاتِ رَبِّکُمْ وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا).
از این تعبیر به خوبى استفاده مى‏شود که درهاى جهنم قبل از ورود آنها بسته است درست همانند درهاى زندانها هنگامى که نزدیک آن مى‏رسند ناگهان به روى آنان گشوده مى‏شود و این مشاهده ناگهانى وحشت بیشترى در آنها ایجاب مى‏کند، اما قبل از هر چیز در زیر رگبار ملامت خازنان دوزخ قرار مى‏گیرند که به آنها مى‏گویند تمام اسباب هدایت براى شما فراهم بود. با این حال چگونه این تیره روزى دامان شما را گرفت.
به هر حال آنها با یک جمله کوتاه و درد آلود به آنها پاسخ داده «مى‏گویند: آرى (پیامبران آمدند و آیات الهى را بر ما خواندند، و ما مخالفت کردیم) ولى فرمان عذاب الهى بر کافران مسلم شده است» (قالُوا بَلى‏ وَ لکِنْ حَقَّتْ کَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى الْکافِرِینَ).
به این ترتیب آنها اعتراف مى‏کنند که راه تکذیب انبیا و انکار آیات الهى را پیش گرفتند و طبعا سرنوشتى بهتر از این نخواهند داشت.

(آیه ۷۲)- پس از این گفتگوى کوتاه در آستانه جهنم «به آنان گفته مى‏شود: از درهاى جهنم وارد شوید، جاودانه در آن بمانید، چه بد جایگاهى است جایگاه متکبران»؟! (قِیلَ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ).
درهاى جهنم- چنانکه قبلا هم اشاره کرده‏ایم- ممکن است به معنى درهائى باشد که بر حسب اعمال انسانها تنظیم شده است و هر گروهى را به تناسب عمل خود به دوزخ مى‏برند، همان گونه که درهاى بهشت نیز چنین است.
جالب این که فرشتگان عذاب از میان تمام اوصاف رذیله انسان که او را به دوزخ مى‏برد روى مسأله «تکبر» تکیه مى‏کنند، اشاره به این که سر چشمه اصلى کفر و انحراف و گناه بیش از همه کبر و غرور و عدم تسلیم در برابر حق است.
و به همین دلیل در روایتى از امام صادق و امام باقر علیهما السّلام مى‏خوانیم: «کسى که به مقدار ذره‏اى کبر، در قلبش وجود داشته باشد داخل بهشت نمى‏شود»!

(آیه ۷۳)- و این جمعیت گروه گروه وارد بهشت مى‏ شوند!

قرآن در آخرین آیات این سوره همچنان بحثهاى مربوط به معاد را ادامه مى‏دهد، و چون در آیات پیشین سخن از چگونگى ورود کافران به جهنم بود در اینجا سخن از چگونگى ورود مؤمنان پرهیزکار در بهشت است، تا به قرینه مقابله مسائل روشنتر و آشکارتر گردد.
نخست مى‏گوید: «و کسانى که تقواى الهى پیشه کردند گروه گروه به سوى بهشت برده مى‏شوند» (وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً).
کلمه «زمر» که به معنى گروههاى کوچک است نشان مى‏دهد که بهشتیان در گروههاى مختلف که نشانگر سلسله مراتب مقامات معنوى آنهاست به سوى بهشت مى‏روند.
«تا این که آنها به بهشت مى‏رسند در حالى که درهاى آن از قبل براى آنها گشوده شده است، و (در این هنگام) نگهبانان آن [فرشتگان رحمت‏] به آنها مى‏گویند: سلام بر شما! گوارایتان باد این نعمتها داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید»! (حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ).
جالب این که در مورد دوزخیان مى‏گوید هنگامى که به دوزخ مى‏رسند درهایش گشوده مى‏شود، ولى در مورد بهشتیان مى‏گوید درهایش از قبل گشوده شده، و این اشاره به احترام و اکرام خاصى است که براى آنها قائلند.
در مورد دوزخیان خواندیم که نخستین سخن فرشتگان عذاب ملامت و سرزنش سخت به آنهاست.
ولى در مورد بهشتیان نخستین سخن «سلام و درود و احترام و اکرام» است.

(آیه ۷۴)- در این آیه چهار جمله کوتاه و پر معنى که حاکى از نهایت خشنودى و رضایت خاطر بهشتیان است از آنها نقل مى‏کند: «آنها مى‏گویند: حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که به وعده خویش در باره ما وفا کرد» (وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنا وَعْدَهُ).
در جمله‏هاى بعد مى‏افزاید: «و زمین (بهشت) را میراث ما قرار داد و به ما بخشید» (وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ).
منظور از زمین در اینجا زمین بهشت است، و تعبیر به «ارث» به خاطر آن است که این همه نعمت در برابر زحمت کمى به آنها داده شده، و مى‏دانیم میراث چیزى است که انسان براى آن معمولا زحمتى نکشیده است، و یا از این نظر است که هر انسانى مکانى در بهشت دارد و محلى در دوزخ هر گاه به خاطر اعمالش دوزخى شود مکان بهشتى او را به دیگران مى‏سپارند و هر گاه بهشتى شود مکان دوزخیش براى دیگران باقى مى‏ماند.
در جمله سوم آزادى کامل خود را در استفاده از بهشت وسیع پروردگار چنین بیان مى‏کنند: «ما هر جا از بهشت را بخواهیم منزلگاه خود قرار مى‏دهیم» (نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشاءُ).
بالاخره در آخرین جمله مى‏گویند: «چه نیکوست پاداش عمل کنندگان» به دستورات پروردگار (فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ).
اشاره به این که این مواهب وسیع را به «بها» مى‏دهند، به «بهانه» نمى‏دهند، ایمان و عمل صالح لازم است تا در پرتو آن چنین شایستگى حاصل شود.


منبع: برگزیده تفسیر نمونه