تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"


«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۴۶۵ قرآن کریم

(آیه ۵۷)- سپس مى‏ افزاید: «یا بگوید: اگر خداوند مرا هدایت مى‏ کرد از پرهیزکاران بودم» (أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدانِی لَکُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِینَ).
این سخن را گویا زمانى مى‏ گوید که او را به پاى میزان حساب مى ‏آورند، گروهى را مى‏ بیند که با دست پر از حسنات به سوى بهشت روانه مى‏ شوند، او نیز آرزو مى‏کند در صف آنان باشد و همراه آنان به سوى نعمتهاى الهى برود.

(آیه ۵۸)- باز مى ‏افزاید: «یا هنگامى که عذاب الهى را مى‏ بیند بگوید: اى کاش بار دیگر (به دنیا) باز مى‏گشتم و از نیکوکاران بودم»؟! (أَوْ تَقُولَ حِینَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِی کَرَّةً فَأَکُونَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ).
و این هنگامى است که او را به سوى دوزخ مى‏برند و چشمش به آتش سوزان و منظره عذاب دردناک آن مى‏افتد، آهى از دل بر مى‏کشد و آرزو مى‏کند اى کاش به او اجازه داده مى‏شد تا به دنیا باز گردد.

(آیه ۵۹)- قرآن در برابر این سه گفتار دوم چنین پاسخ مى‏گوید:
«آرى آیات من به سراغ تو آمد اما آن را تکذیب کردى، و تکبر نمودى، و از کافران بودى» (بَلى‏ قَدْ جاءَتْکَ آیاتِی فَکَذَّبْتَ بِها وَ اسْتَکْبَرْتَ وَ کُنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ).
یعنى این که مى‏گوئى «اگر هدایت الهى به سراغ من آمده بود از پرهیزکاران بودم» هدایت الهى چیست؟ جز این همه کتب آسمانى و فرستادگان خدا و آیات و نشانه‏هاى حق در آفاق و انفس؟
همه این آیات را دیدى و شنیدى عکس العمل تو در مقابل آن چه بود؟
تکذیب و استکبار و کفر! از میان این سه عمل «استکبار» ریشه اصلى است و به دنبال آن «تکذیب آیات الهى» و نتیجه آن «کفر و بى‏ایمان» است.

(آیه ۶۰)- از آنجا که در آیات گذشته سخن از مشرکان دروغ پرداز و مستکبرى بود که در روز قیامت از کرده خود پشیمان مى‏شوند و تقاضاى بازگشت به این جهان مى‏کنند- تقاضائى بى‏حاصل و غیر قابل قبول- در اینجا در ادامه همین سخن مى‏گوید: «و روز قیامت کسانى را که بر خدا دروغ بستند مى‏بینى که صورتهایشان سیاه است»! (وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ تَرَى الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ).
سپس مى‏ افزاید: «آیا در جهنم جایگاهى براى مستکبّران نیست»؟! (أَ لَیْسَ فِی جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَکَبِّرِینَ).

(آیه ۶۱)- در این آیه سخن از نقطه مقابل این گروه یعنى گروه پرهیزکاران و سعادت آنها در قیامت در میان است، مى‏فرماید: «و خداوند کسانى را که تقوا پیشه کردند با رستگارى رهایى مى‏بخشد» (وَ یُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ).
سپس این فلاح و پیروزى را با این دو جمله کوتاه و پر معنى توضیح مى‏دهد:
«هیچ بدى به آنها نمى‏رسد و هرگز غمگین نخواهند شد» (لا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).
در جهانى زندگى مى‏کنند که جز نیکى و پاکى و وجد و سرور چیزى وجود ندارد، این تعبیر کوتاه در حقیقت تمام مواهب الهى را در خود جمع کرده است.

(آیه ۶۲)- این آیه بار دیگر به مسأله توحید و مبارزه با شرک باز مى‏گردد و گفتگوهائى را که با مشرکان داشت ادامه داده، مى‏فرماید: «خداوند آفریدگار همه چیز است و حافظ و ناظر بر همه اشیا است» (اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَکِیلٌ).
جمله اول اشاره به «توحید خالقیت» است و جمله دوم اشاره به «توحید ربوبیت».
مسأله توحید خالقیت چیزى است که حتى مشرکان غالبا به آن معترف بوده‏اند.
ولى آنها در توحید ربوبیت گرفتار انحراف شده بودند گاه حافظ و نگهبان و مدبر کارهاى خود را بتها مى‏دانستند و در مشکلات به آنها پناه مى‏بردند.

(آیه ۶۳)- این آیه با ذکر توحید مالکیت خداوند بحث توحیدى آیه قبل را تکمیل کرده، مى‏گوید: «کلیدهاى آسمانها و زمین از آن اوست» (لَهُ مَقالِیدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
این تعبیر معمولا کنایه از مالکیت و یا سلطه بر چیزى است، چنانکه مى‏گوئیم: کلید این کار به دست فلانى است.
قرآن بعد از این جمله چنین نتیجه گیرى مى‏کند: «و کسانى که به آیات خداوند کافر شدند زیانکارانند» (وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ).
چرا که منبع اصلى و سر چشمه واقعى همه خیرات و برکات را رها کرده و در بیراهه‏ها سرگردان شده‏اند، از کسى که تمام کلیدهاى آسمانها و زمین به دست اوست روى بر تافته و به سراغ موجودات ناتوانى رفته‏اند که مطلقا کارى از آنها ساخته نیست.

(آیه ۶۴)- از مجموع آنچه در باره شاخه‏ هاى توحید در آیات گذشته ذکر شد به خوبى مى‏توان نتیجه گرفت که توحید در عبادت یک حقیقت غیر قابل انکار است، تا آنجا که هیچ انسان فهمیده و عاقلى نباید به خود اجازه دهد که در برابر بتها سجده کند، لذا به دنبال آن با لحنى قاطع و تشدد آمیز مى‏گوید: «بگو: آیا به من دستور مى‏دهید که غیر خدا را بپرستم اى جاهلان»؟! (قُلْ أَ فَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجاهِلُونَ).
این سخن مخصوصا با توجه به این که کفار و مشرکان گاهى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله را دعوت مى‏کردند که خدایان آنها را احترام و پرستش کند، و یا حد اقل از عیبجوئى و انتقاد نسبت به بتها بپرهیزد مفهوم عمیقترى پیدا مى‏کند، و با صراحت اعلام مى‏دارد که مسأله توحید و نفى شرک مطلبى نیست که بتوان بر سر آن معامله و سازش کرد، شرک باید در تمام چهره‏هایش درهم کوبیده شود و از صفحه جهان محو گردد!

(آیه ۶۵)- اگر مشرک شوى اعمالت بر باد مى ‏رود!

قرآن همچنان مسائل مربوط به شرک و توحید را که در آیات قبل از آن سخن بود تعقیب مى‏کند.
نخست با لحن قاطع خطر شرک را بازگو کرده، مى‏فرماید: «به تو و همه پیامبران پیشین وحى شده که اگر مشرک شوى تمام اعمالت تباه مى‏شود و از زیانکاران خواهى بود» (وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ).
به این ترتیب شرک دو پیامد خطرناک دارد حتى در مورد پیامبران الهى اگر به فرض محال مشرک شوند.
نخست مسأله حبط اعمال است، و دوم گرفتار خسران و زیان زندگى شدن.
اما «حبط اعمال» به معنى محو آثار و پاداش عمل به خاطر شرک است چرا که شرط قبولى اعمال اعتقاد به اصل توحید است و بدون آن هیچ عملى پذیرفته نیست.
و اما زیانکار شدن آنها به خاطر این است که بزرگترین سرمایه‏هاى خود را که عقل و خرد و عمر گرانبهاست در این بازار بزرگ تجارت دنیا از دست داده و «جز حسرت و اندوه متاعى نخریدند»!

(آیه ۶۶)- در این آیه باز براى تأکید بیشتر مى‏ افزاید: «بلکه تنها خداوند را عبادت کن و از شکرگزاران باش» (بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرِینَ). یعنى معبود تو باید منحصرا ذات پاک «اللّه» باشد.

(آیه ۶۷)- در این آیه به بیان دیگرى براى نفى شرک پرداخته، ریشه اصلى انحراف آنها را ذکر کرده، مى‏گوید: «آنها خدا را آن گونه که شایسته است نشناختند» (وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ). و به همین دلیل نام مقدس او را تا آنجا تنزل دادند که هم ردیف بتها قرار دادند.
آرى! سر چشمه شرک عدم معرفت صحیح در باره خداوند است، کسى که بداند او وجودى است بى‏پایان و نامحدود از هر نظر و از سوى دیگر آفرینش همه موجودات از ناحیه اوست و حتى در بقاى خود هر لحظه به فیض وجود او نیازمندند و از سوى سوم تدبیر عالم هستى و گشودن گره تمام مشکلات و همه ارزاق به دست با قدرت اوست، و حتى اگر شفاعتى هم انجام گیرد به اذن و فرمان او خواهد بود، معنى ندارد رو به سوى دیگرى آرد.
اصلا چنین وجودى با این صفات، دوگانگى براى او محال است زیرا دو وجود نامحدود از جمیع جهات عقلا غیر ممکن است- دقت کنید.
سپس براى بیان عظمت و قدرت او از دو تعبیر کنائى زیبا استفاده کرده، مى‏گوید: «در حالى که تمام زمین در روز قیامت در قبضه اوست و آسمانها پیچیده در دست او» (وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ).
کسى که طومارى را درهم پیچیده و در دست راست گرفته کاملترین تسلط را بر آن دارد، مخصوصا انتخاب «یمین» (دست راست) به خاطر آن است که غالب اشخاص کارهاى مهم را با دست راست انجام مى‏دهند و قوت و قدرت بیشترى در آن احساس مى‏کنند.
کوتاه سخن این که: همه این تشبیهات و تعبیرات کنایه از سلطه مطلقه پروردگار بر عالم هستى در جهان دیگر است، تا همگان بدانند در عالم قیامت نیز کلید نجات و حل مشکلات در کف قدرت خداوند است، تا به بهانه شفاعت و مانند آن به سراغ بتها و معبودهاى دیگر نروند.
البته در این دنیا نیز زمین و آسمان به همین صورت در قبضه قدرت او است.
ولى در آن روز قدرت خداوند از هر زمان آشکارتر است و همگى به روشنى در مى‏یابند که همه چیز از آن او و در اختیار اوست.
به هر حال بعد از بیانات فوق در آخر آیه در یک نتیجه گیرى فشرده و گویا مى‏فرماید: «خداوند منزه و بلند مقام است از شریکهایى که براى او مى‏ پندارند» (سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا یُشْرِکُونَ).
اگر انسانها با مقیاسهاى کوچک اندیشه‏ هاى خود در باره ذات پاک او قضاوت نمى‏کردند هرگز به بیراهه ‏هاى شرک و بت پرستى نمى ‏افتادند.

منبع: برگزیده تفسیر نمونه