تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"


«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۴۶۸ قرآن کریم

(آیه ۸)- در این آیه در ادامه دعاهاى حاملان عرش در باره مؤمنان می ‏افزاید: «پروردگارا! آنها را در باغهاى جاویدان بهشت که به آنها وعده فرموده ‏اى وارد کن» (رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ).
«و همچنین از پدران و همسران و فرزندانشان هر کدام که صالح بودند» (وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ).
چرا «که تو توانا و حکیمى» (إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
وعده الهى که در این آیات به آن اشاره شده همان وعده‏اى است که بارها خداوند به وسیله پیامبران به مردم داده است.
تقسیم مؤمنان به دو گروه بیانگر این واقعیت است که گروهى در ردیف اول قرار دارند، و در پیروى اوامر خداوند کاملا کوشا هستند، اما گروه دیگرى در این حد نیستند امام به خاطر پیروى نسبى از گروه اول و انتسابشان به آنها نیز مشمول دعاى فرشتگانند.

(آیه ۹)- سپس آنها در چهارمین دعایشان در حق مؤمنان چنین مى‏گویند:
«و آنها را از بدیها نگاهدار که هر کس را در آن روز از بدیها نگاهدارى مشمول رحمتت ساخته‏اى» (وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ).
و بالأخره دعاى خود را با این جمله پر معنى پایان مى‏دهند: «و این است همان رستگارى عظیم» (وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).
چه فوز و نجاتى از این برتر که گناهان انسان بخشوده شود، عذاب و بدیها از او دور گردد، مشمول رحمت الهى شود، و در بهشت جاویدانش قدم بگذارد و بستگان مورد علاقه‏اش نیز به او ملحق گردند.

(آیه ۱۰)- ما به گناه خود معترفیم آیا راه جبرانى هست؟
در آیات گذشته سخن از شمول «رحمت» الهى نسبت به مؤمنان بود، و در اینجا سخن از چگونگى «غضب» پروردگار بر افراد بى‏ایمان است، تا با قرینه مقابله هر دو بحث روشنتر گردد.
نخست مى‏فرماید: «کسانى را که کافر شدند روز قیامت صدا مى‏زنند که عداوت و خشم پروردگار نسبت به شما از عداوت و خشم شما به خودتان بیشتر است چرا که دعوت به سوى ایمان مى‏شدید ولى راه کفر را پیش مى‏گرفتید» (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَکْبَرُ مِنْ مَقْتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِیمانِ فَتَکْفُرُونَ).
چه کسى آنها را چنین ندا مى‏کند؟ ظاهر این است که فرشتگان عذاب براى ملامت و سرزنش و رسوا کردن آنها چنین ندائى سر مى‏دهند، در حالى که فرشتگان رحمت همواره آماده اکرام و احترام مردم با ایمان و صالح مى‏باشند.
منظور از خشم و عداوت کفار نسبت به خودشان این است که آنها بزرگترین دشمنى را در حق خود در دنیا انجام داده‏اند، آیا دشمنى با خویشتن از این شدیدتر مى‏شود که انسان به خاطر پیروى هواى نفس و بهره گیرى از متاع چند روزه دنیا راه سعادت جاویدان را به روى خویش ببندد و درهاى عذاب ابدى را بگشاید.

(آیه ۱۱)- به هر حال مجرمان با مشاهده اوضاع و احوال قیامت و آگاهى بر خشم خداوند نسبت به آنها از خواب غفلت طولانى خویش بیدار مى‏شوند و در فکر چاره افتاده «مى‏گویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندى و دو بار زنده کردى (و ما در این مرگ و حیاتها همه چیز را فهمیدیم) اکنون به گناهان خود اعتراف مى‏کنیم، پس آیا راهى براى خارج شدن (از دوزخ و بازگشت به دنیا و جبران ما فات) وجود دارد؟! (قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى‏ خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ).
آرى! در آنجا پرده‏هاى غرور و غفلت کنار مى‏رود، و چشم حقیقت بین انسان باز مى‏شود، لذا چاره‏اى جز اعتراف به گناه ندارد.
منظور از دو بار میراندن، مرگ در پایان عمر و مرگ در پایان برزخ است، و منظور از دو مرتبه احیا، احیاى برزخى و احیاى در قیامت است.
به این ترتیب ما یک حیات جسمانى داریم و یک حیات برزخى، در پایان عمر از حیات جسمانى مى‏میریم، و در پایان این جهان از حیات برزخى و نیز داراى دو حیات به دنبال این دو مرگ هستیم: حیات برزخى، و حیات روز قیامت.

(آیه ۱۲)- اما ناگفته پیداست که پاسخ این تقاضاى کافران که از دوزخ بیرون آیند و به دنیا برگردند تا به گمان خود گذشته تاریک را جبران نمایند منفى است و منفى بودن آن به قدرى روشن است که حتى در آیات مورد بحث سخنى از آن به میان نیامده، تنها در این آیه مطلبى ذکر مى‏کند که به منزله دلیل آن است، مى‏فرماید:
«این به خاطر آن است که وقتى خداوند به یگانگى خوانده مى‏شد انکار مى‏کردید و اگر براى او همتایى مى‏پنداشتند ایمان مى‏آورید» (ذلِکُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِیَ اللَّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ وَ إِنْ یُشْرَکْ بِهِ تُؤْمِنُوا).
آرى! هر جا سخن از توحید و پاکى و تقوا و فرمان حق بود چهره درهم مى‏کشیدید، و هر جا از کفر و نفاق و شرک و آلودگى سخن به میان مى‏آمد خوشحال و شادان مى‏شدید، و به همین دلیل سرنوشتى غیر از این ندارید.
در پایان آیه براى آن که این تاریکدلان مشرک را براى همیشه مأیوس کند، مى‏فرماید: «اکنون داورى مخصوص خداوند بلند مرتبه و بزرگ است» و شما را مطابق عدل خود کیفر مى‏دهد (فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ).
جز او قاضى و دادخواه و دادرسى در این محکمه نیست، و چون او «علىّ» و «کبیر» است نه مغلوب کسى مى‏گردد، نه توصیه‏اى در او مؤثر مى‏شود، و هیچ راه فرارى در برابر حکمش وجود ندارد.

(آیه ۱۳)- تنها خدا را بخوانید هر چند کافران نپسندند این آیه و دو آیه بعد استدلالى است بر توحید و وحدانیت خداوند و ربوبیت او، و نفى شرک و بت پرستى.
نخست مى‏گوید: «او کسى است که آیاتش را به شما نشان مى‏دهد» (هُوَ الَّذِی یُرِیکُمْ آیاتِهِ).
همان آیات و نشانه‏هاى آفاقى و انفسى که تمام عالم هستى را پر کرده است.
سپس به بیان یکى از این آیات پرداخته، مى‏افزاید: «او از آسمان براى شما روزى (پر ارزشى) مى‏فرستد» (وَ یُنَزِّلُ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ رِزْقاً).
دانه‏هاى حیات بخش باران، نور آفتاب که زنده کننده تمام موجودات است، و هوائى که مایه حیات همه حیوانات و گیاهان مى‏باشد همه از آسمان نازل مى‏شود.
و در پایان آیه مى‏افزاید: با وجود این همه آیات در پهنه جهان هستى چشمهاى نابینا و قلوبى که حجاب بر آنها افکنده شده چیزى نمى‏بینند «تنها کسانى متذکر مى‏شوند که به سوى خدا باز گردند» و قلب و جان خود را از آلودگیها بشویند. (وَ ما یَتَذَکَّرُ إِلَّا مَنْ یُنِیبُ).

(آیه ۱۴)- در این آیه چنین نتیجه گیرى مى‏کند: «اکنون (که چنین است) خدا را بخوانید و دین خود را براى او خالص کنید» (فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ).
برخیزید و با تیشه ایمان به جان بتهاى مشرکان بیفتید، و همه را از صفحه فکر و فرهنگ و اجتماع خود محو کنید.
البته این کار شما کافران لجوج و متعصب را سخت ناراحت مى‏کند ولى ترس و هراسى به خود راه ندهید، آئین خود را خالص کنید «هر چند کافران ناخشنود باشند» (وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ).

(آیه ۱۵)- این آیه خدا را با چند وصف مهم از اوصافش توصیف کرده، مى‏گوید: «او درجات (بندگان صالح) را بالا مى‏برد» (رَفِیعُ الدَّرَجاتِ).
او در علمش بلند مرتبه است، و در قدرتش نیز بلند مرتبه، تمام اوصاف کمال و جمالش آن قدر مرتفع و بالاست که هماى بلند پرواز و دانش بشرى هرگز به اوج آن نمى‏رسد.
سپس مى‏افزاید: «او صاحب عرش است» (ذُو الْعَرْشِ).
سر تا سر عالم هستى تحت قدرت و حکومت اوست.
در سومین توصیف مى‏گوید: «روح (مقدس) را به فرمانش بر هر کسى از بندگانش که بخواهد القاء مى‏کند» (یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ).
این روح همان قرآن و مقام نبوت و وحى است که مایه حیات دلها و همانند روح در پیکر انسانى است.
جالب این که در آیات پیشین سخن از نزول باران و ارزاق جسمانى در میان بود و در اینجا سخن از نزول وحى و رزق روحانى است.
اکنون ببینیم هدف از القاى «روح القدس» بر پیامبران چیست؟ و آنها این راه پر نشیب و فراز و طولانى و پر مشقت را براى چه هدفى تعقیب مى‏کنند؟
در آخرین جمله آیه به این سؤال پاسخ داده شده، مى‏گوید: «هدف این است «تا (مردم را) از روز ملاقات [روز رستاخیز] بیم دهد»! (لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ).
روزى که بندگان با پروردگارشان از طریق شهود باطنى ملاقات مى‏کنند.
روزى که گذشتگان و آیندگان همه با هم تلاقى دارند.
روز ملاقات پیشوایان حق و باطل با پیروانشان.
روز لقاى مستضعفین و مستکبرین و ملاقات ظالم و مظلوم.
روز دیدار انسانها و فرشتگان.
و بالأخره روز تلاقى انسان با اعمال و گفتار و کردارش و با دادگاه عدل خداوند.

(آیه ۱۶)- روز تلاقى!

این آیه و چند آیه بعد از آن توضیح و تفسیرى است براى «یوم التلاق» که از نامهاى قیامت است، و در آیه قبل به آن اشاره شد.
نخست مى‏فرماید: روز تلاقى «روزى که همه آنان آشکار مى‏شوند» (یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ). و تمام پرده‏ها و حجابها کنار مى‏رود و اسرار درون همگان آشکار مى‏گردد.
در دومین توصیف از آن روز مى‏افزاید: «چیزى از مردم بر خدا پنهان نخواهد ماند» (لا یَخْفى‏ عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْ‏ءٌ).
در این جهان و امروز نیز چیزى بر خداوند عالم و قادر مخفى نیست، ولى ظهور اشیاء در آن روز از تأکید بیشترى برخوردار است، جایى که دیگران نیز از اسرار هم آگاه شوند در مورد خداوند مسأله نیاز به بحث و گفتگو ندارد.
سومین ویژگى آن روز حاکمیت مطلقه پروردگار است، چنانکه در دنباله آیه مى‏فرماید: در آن روز گفته مى‏شود: «حکومت امروز براى کیست»؟ (لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ).
و در پاسخ مى‏گویند: «براى خداوند یکتاى قهّار است» (لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ).
این سؤال و جواب از سوى فرد خاصى عنوان نمى‏شود سؤالى است که از سوى خالق و مخلوق، فرشته و انسان، مؤمن و کافر و از تمام ذرات وجود و در دیوار عالم هستى بدون استثنا مطرح است، و همگى نیز با زبان حال به آن پاسخ مى‏گویند، یعنى به هر جا بنگرى آثار حاکمیت او نمایان است و بر هر چه نگاه کنى نشانه‏هاى قاهریت او در آن ظاهر است.
به زمزمه هر ذره‏اى گوش فرادهى «لمن الملک» مى‏گوید، و در پاسخ «للّه الواحد القهّار» از آن مى‏شنوى.

منبع: برگزیده تفسیر نمونه