تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"


«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۵۱۴ قرآن کریم

(آیه ۲۴)- نکته دیگرى که در این آیات تبیین شده این است که مى‏فرماید:
«او کسى است که دست آنها [کفار] را از شما و دست شما را از آنان در دل مکّه کوتاه کرد، بعد از آن که شما را بر آنها پیروز ساخت، و خداوند به آنچه انجام مى‏دهید بیناست» (وَ هُوَ الَّذِی کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَکَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً).
به راستى این ماجرا مصداق روشن «فتح المبین» بود همان توصیفى که قرآن براى آن برگزیده، جمعیتى محدود بدون تجهیزات کافى جنگى وارد سرزمین دشمن شوند، دشمنى که بارها به مدینه لشکر کشى کرده، و تلاش عجیبى براى درهم شکستن آنها داشته، ولى اکنون که قدم در شهر و دیار او گذارده‏اند چنان مرعوب شود که پیشنهاد صلح کند.

(آیه ۲۵)- در این آیه به نکته دیگرى در ارتباط با مسأله صلح حدیبیه و فلسفه آن اشاره کرده، مى‏فرماید: «آنها (دشمنان شما) کسانى هستند که کافر شدند، و شما را از (زیارت) مسجد الحرام و رسیدن قربانیهایتان به محل قربانگاه باز داشتند» (هُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْیَ مَعْکُوفاً أَنْ یَبْلُغَ مَحِلَّهُ).
یک گناه آنها کفرشان بود، و گناه دیگر این که شما را از مراسم عمره و طواف خانه خدا باز داشتند و اجازه ندادند که شترهاى قربانى را در محلش یعنى مکه قربانى کنید.
این گناهان ایجاب مى‏کرد که خداوندى آنها را به دست شما کیفر دهد و سخت مجازات کند.
اما چرا چنین نکرد در ذیل آیه دلیل آن را روشن ساخته، مى‏فرماید: «و هر گاه مردان و زنان با ایمانى در این میان بدون آگاهى شما زیر دست و پا، از بین نمى‏رفتند که از این راه عیب و عارى نا آگاهانه به شما مى‏رسید» خداوند هرگز مانع این جنگ نمى‏شد و شما را بر آنها مسلط مى‏ساخت تا کیفر خود را ببینند (وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِیبَکُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ).
این آیه اشاره به گروهى از مردان و زنان مسلمان است که به اسلام پیوستند ولى به عللى قادر به مهاجرت نشده، و در مکه مانده بودند.
سپس براى تکمیل این سخن مى‏افزاید: «هدف این بود که خدا هر کس را مى‏خواهد در رحمت خود وارد کند» (لِیُدْخِلَ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ).
آرى! خدا مى‏خواست مؤمنان مستضعف «مکه» مشمول رحمت او باشند، و صدمه‏اى به آنها نرسد.
و در پایان آیه براى تأکید بیشتر مى‏افزاید: «و اگر مؤمنان و کفار (در مکّه) از هم جدا مى‏شدند (و بیم از میان رفتن مؤمنان مکه نبود ما) کافران را عذاب دردناکى مى‏کردیم» و آنها را با دست شما سخت کیفر مى‏دادیم (لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً).
درست است که خداوند مى‏توانست از طریق اعجاز این گروه را از دیگران جدا کند، ولى سنت پروردگار- جز در موارد استثنائى- انجام کارها از طریق اسباب عادى است.
از روایات متعددى که از طرق شیعه و اهل سنت ذیل این آیه نقل شده، استفاده مى‏شود که منظور از آن، افراد با ایمانى بودند که در صلب کفار قرار داشتند، خداوند به خاطر آنها این گروه کفار را مجازات نکرد.

(آیه ۲۶)- تعصب و حمیت جاهلیت بزرگترین سدّ راه کفار! در اینجا باز مسائل مربوط به ماجراى «حدیبیه» تعقیب مى‏شود، و صحنه‏هاى دیگرى از این ماجراى عظیم را مجسم مى‏کند.
نخست به یکى از مهمترین عوامل باز دارنده کفّار از ایمان به خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و تسلیم در مقابل حق و عدالت اشاره کرده، مى‏گوید: به خاطر بیاورید «هنگامى را که کافران در دلهاى خود خشم و نخوت جاهلیت داشتند» (إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ).
و به خاطر آن مانع ورود پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و مؤمنان به خانه خدا و انجام مراسم عمره و قربانى شدند، و گفتند: اگر اینها که در میدان جنگ پدران و برادران ما را کشته‏اند وارد سرزمین و خانه‏هاى ما شوند و سالم باز گردند، عرب در باره ما چه خواهد گفت؟ و چه اعتبار و حیثیتى براى ما باقى مى‏ماند؟
آنها با این عمل هم احترام خانه خدا و حرم امن او را شکستند، و هم سنتهاى خود را زیر پا گذاشتند، و هم پرده ضخیمى میان خود و حقیقت کشیدند.
سپس مى‏افزاید: «و (در مقابل) خداوند آرامش و سکینه خود را بر فرستاده خویش مؤمنان نازل فرمود» (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ).
این آرامش که مولود ایمان و اعتقاد به خداوند، و اعتماد بر لطف او بود، آنها را به خونسردى و تسلط بر نفس دعوت کرد، تا آنجا که براى حفظ اهداف بزرگ خود حاضر شدند جمله «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» را- که رمز اسلام در شروع کارها بود- بردارند، و به جاى آن «بسمک اللّهمّ»- که از یادگارهاى دوران گذشته عرب بود- در آغاز صلحنامه حدیبیه بنگارند و حتى لقب «رسول اللّه» را از کنار نام گرامى «محمد» صلّى اللّه علیه و اله حذف کنند. و حاضر شدند که بر خلاف عشق و علاقه سوزانى که به زیارت خانه خدا و مراسم عمره داشتند از همان «حدیبیه» به سوى مدینه باز گردند، و شترهاى خود را بر خلاف سنت حج و عمره در همانجا قربانى کنند، و بدون انجام مناسک از احرام به در آیند.
آرى! فرهنگ جاهلیت دعوت به «حمیت» و «تعصب» و «خشم جاهلى» مى‏کند، ولى فرهنگ اسلام به «سکینه» و «آرامش» و «تسلط بر نفس».
سپس مى‏افزاید: «و (خداوند) آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت، و آنان از هر کس شایسته‏تر و اهل آن بودند» (وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوى‏ وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها).
در پایان آیه مى‏فرماید: «و خداوند به همه چیز داناست» (وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلِیماً).
او هم نیات سوء کفار را مى‏داند، و هم پاکدلى مؤمنان راستین را، در اینجا سکینه و تقوا نازل مى‏کند، و در آنجا حمیت جاهلیت را مسلّط مى‏سازد.

(آیه ۲۷)- رؤیاى صادقه پیامبر صلّى اللّه علیه و اله! این آیه نیز فراز دیگرى از فرازهاى مهم داستان «حدیبیه» را ترسیم مى‏کند، ماجرا این بود:
پیامبر صلّى اللّه علیه و اله در مدینه خوابى دید که به اتفاق یارانش براى انجام مناسک «عمره» وارد مکّه مى‏شوند، و این خواب را براى یاران بیان کرد، همگى شاد و خوشحال شدند، اما چون جمعى تصور مى‏کردند تعبیر و تحقق این خواب در همان سال واقع خواهد شد، هنگامى که مشرکان راه ورود به مکّه را در حدیبیه به روى آنها بستند، گرفتار شک و تردید شدند، که مگر رؤیاى پیامبر هم ممکن است نادرست از آب درآید؟
پیامبر صلّى اللّه علیه و اله در پاسخ این سؤال فرمود: مگر من به شما گفتم این رؤیا همین امسال تحقق خواهد یافت؟
این آیه در همین رابطه در طریق بازگشت به مدینه نازل شد و تأکید کرد که این خواب، رؤیاى صادقه بوده و چنین مسأله‏اى حتمى و قطعى و انجام شدنى است.
مى‏فرماید: «خداوند آنچه را به پیامبرش در عالم خواب نشان داد راست گفت» (لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ).
سپس مى‏افزاید: «بطور قطع همه شما به خواست خدا وارد مسجد الحرام مى‏شوید در نهایت امنیت، و در حالى که سرهاى خود را تراشیده، یا (ناخنهاى خود را) کوتاه کرده‏اید، و از هیچ کس ترس و وحشتى ندارید» (لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ لا تَخافُونَ).
«ولى خداوند چیزهائى را مى‏دانست که شما نمى‏دانستید» و در این تأخیر حکمتى بود (فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا).
«و قبل از آن، فتح نزدیکى (براى شما) قرار داده است» (فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِکَ فَتْحاً قَرِیباً).
تعبیر به «فَتْحاً قَرِیباً» تناسب بیشترى با فتح خیبر دارد، زیرا فاصله کمترى با تحقق عینى این خواب داشت «فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِکَ فَتْحاً قَرِیباً».
آیه مورد بحث یکى از اخبار غیبى قرآن، و از شواهد آسمانى بودن این کتاب، و از معجزات پیغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و اله است که با این قاطعیت و تأکید هم خبر از ورود به مسجد الحرام و انجام مراسم عمره در آینده نزدیک مى‏دهد، و هم فتح قریب و پیروزى نزدیکى قبل از آن، و چنانکه مى‏دانیم این هر دو پیشگوئى به وقوع پیوست.

(آیه ۲۸)- در این آیه و آیه بعد که آخرین آیات سوره فتح است به دو مسأله مهم دیگر در ارتباط با «فتح المبین» یعنى «صلح حدیبیه» اشاره مى‏کند که یکى مربوط به عالمگیر شدن اسلام است، و دیگرى اوصاف یاران پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله و ویژگیهاى آنان، و وعده الهى را نسبت به آنها بازگو مى‏کند.
نخست مى‏گوید: «او کسى است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همه ادیان پیروز کند، و کافى است که خدا گواه این موضوع باشد» (هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفى‏ بِاللَّهِ شَهِیداً).
این وعده‏اى است صریح و قاطع، از سوى خداوند قادر متعال، در رابطه با غلبه اسلام بر همه ادیان.
یعنى اگر خداوند از طریق رؤیاى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله به شما خبر پیروزى داده که با نهایت امنیت وارد مسجد الحرام مى‏شوید، و مراسم عمره را به جا مى‏آورید بى‏آنکه کسى جرأت مزاحمت شما را داشته باشد، و نیز اگر خداوند بشارت «فتح قریب» (پیروزى خیبر) را مى‏دهد تعجب نکنید، اینها اول کار است سر انجام اسلام عالمگیر مى‏شود و بر همه ادیان پیروز خواهد گشت.
در این که منظور از این پیروزى پیروزى منطقى است یا پیروزى نظامى؟ باید بگوییم: کلمه «لیظهره» دلیل بر غلبه خارجى است، و به همین دلیل مى‏توان گفت:
علاوه بر مناطق بسیار وسیعى که امروز در شرق و غرب و شمال و جنوب عالم در قلمرو اسلام قرار گرفته، و هم اکنون بیش از چهل کشور اسلامى با جمعیتى حدود یک میلیارد نفر زیر پرچم اسلام قرار دارند، و زمانى فرا خواهد رسید که همه جهان رسما در زیر این پرچم قرار مى‏گیرد، و این امر به وسیله قیام حضرت مهدى- عج- تکمیل مى‏گردد.

منبع: برگزیده تفسیر نمونه