تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"


«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۵۱۹ قرآن کریم

(آیه ۱۶)- کمترین سخنان شما را هم مى‌‏نویسند!

در اینجا بخش دیگرى از مسائل مربوط به معاد مطرح مى‏شود و آن مسأله ثبت و ضبط اعمال انسانها براى روز حساب است.
نخست از علم بى‏پایان خدا و احاطه علمى او به انسانها سخن گفته، مى‏فرماید: «ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏هاى نفس او را مى‏دانیم» (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ).
منظور از کلمه «توسوس» در اینجا این است که وقتى خداوند از خطورات قلبى آنها و وسوسه‏هاى زود گذرى که از فکر آنها مى‏گذرد آگاه است مسلما از تمام عقائد و اعمال و گفتار آنها با خبر مى‏باشد، و حساب همه را براى روز حساب نگه مى‏دارد.
آرى! او خالق است، و خلقتش دائم و مستمر، و ما در جمیع حالات وابسته به وجود او هستیم، با این حال چگونه ممکن است او از ظاهر و باطن ما بى‏خبر باشد؟! و در ذیل آیه براى روشنتر ساختن مطلب مى‏افزاید: «و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم» (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ).
این همان است که در جاى دیگر مى‏گوید: «بدانید خداوند بین انسان و قلب او حائل مى‏شود، و همه شما نزد او در قیامت جمع خواهید شد». (انفال/ ۲۴) البته همه اینها تشبیه است و قرب خداوند از این هم برتر و بالاتر است، هر چند مثالى از اینها رساتر در محسوسات پیدا نمى‏شود.
توجه به این واقعیت انسان را بیدار مى‏کند، و به مسؤولیت سنگین و پرونده دقیق او در دادگاه عدل الهى آشنا مى‏سازد، و از انسان بى‏خبر و بى‏تفاوت، موجودى هوشیار و سر به راه و متعهد و با تقوا به وجود مى‏آورد.

(آیه ۱۷)- در این آیه مى ‏افزاید: به خاطر بیاورید «هنگامى را که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت مى‏دارند» (إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ).
یعنى علاوه بر احاطه علمى خداوند به ظاهر و باطن انسان، دو فرشته نیز مأمور حفظ و نگاهدارى حساب اعمال اویند که از طرف راست و چپ از او مراقبت مى‏کنند، پیوسته با او هستند و لحظه‏اى جدا نمى‏شوند، تا از این طریق اتمام حجت بیشترى شود، و تأکیدى باشد بر مسأله نگاهدارى حساب اعمال.
در روایات اسلامى آمده است که: «فرشته سمت راست، نویسنده حسنات است، و فرشته سمت چپ نویسنده سیئات، و فرشته اول فرمانده فرشته دوم است، هنگامى که انسان عمل نیکى انجام دهد، فرشته سمت راست ده برابر مى‏نویسد، و هنگامى که عمل بدى از او سر زند، و فرشته سمت چپ مى‏خواهد آن را بنویسد، فرشته اول مى‏گوید: عجله مکن. لذا او هفت ساعت به تأخیر مى‏اندازد، اگر پشیمان شد و توبه کرد چیزى نمى‏نویسد، و اگر توبه نکرد تنها یک گناه براى او مى‏نویسد».

(آیه ۱۸)- این آیه باز روى مسأله فرشتگان ثبت اعمال تکیه کرده، مى‏گوید:
«انسان هیچ سخنى را بر زبان نمى‏آورد مگر این که همان دم فرشته‏اى مراقب و آماده براى انجام مأموریت (و ضبط آن) است» (ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ).
در آیه گذشته سخن از ثبت تمامى اعمال آدمى بود، و در این آیه روى خصوص الفاظ و سخنان او تکیه مى‏کند، و این به خاطر اهمیت فوق العاده و نقش مؤثرى است که گفتار در زندگى انسانها دارد، تا آنجا که گاهى یک جمله مسیر اجتماعى آنها را به سوى خیر یا شر تغییر مى‏دهد.

(آیه ۱۹)- قیامت و چشمهاى تیز بین! در اینجا باز صحنه‏هاى دیگرى از مسائل مربوط به «معاد» منعکس است: صحنه «مرگ» صحنه «نفخ صور» و صحنه «حضور در محشر».
نخست مى‏فرماید: «و سر انجام سکرات (و بیخودى در آستانه) مرگ به حق فرا مى‏رسد» (وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ).
«سکره مرگ» حالتى است شبیه به «مستى» که بر اثر فرا رسیدن مقدمات مرگ، به صورت هیجان و انقلاب فوق العاده‏اى به انسان دست مى‏دهد، و گاه بر عقل او چیره مى‏گردد، و او را در اضطراب و نا آرامى شدیدى فرو مى‏برد. چرا که روح سالیان دراز با این تن خو گرفته و پیوند داشته است.
على علیه السّلام ترسیم زنده و گویائى از لحظه مرگ و سکرات آن دارد، مى‏فرماید:
«سکرات مرگ، توأم با حسرت از دست دادن آنچه داشتند بر آنها هجوم مى‏آورد، اعضاى بدنشان سست مى‏گردد، و رنگ از صورتهایشان مى‏پرد کم کم مرگ در آنها نفوذ کرده، میان آنها و زبانشان جدائى مى‏افکند، در حالى که او در میان خانواده خویش است، با چشمش مى‏بیند و با گوشش مى‏شنود و عقل و هوشش سالم است، اما نمى‏تواند سخن بگوید! در این مى‏اندیشد که عمرش را در چه راه فانى کرده؟ و روزگارش را در چه راهى سپرى نموده است؟! به یاد ثروتهائى مى‏افتد که در تهیه آن چشم بر هم گذارده، و از حلال و حرام و مشکوک جمع آورى نموده، و تبعات و مسؤولیت گرد آورى آن را بر دوش مى‏کشد، در حالى که هنگام جدائى و فراق از آنها رسیده است او به دست بازماندگان مى‏افتد، آنها از آن متنعم مى‏شوند و بهره مى‏گیرند اما مسؤولیت و حسابش بر اوست»؟
سپس قرآن ادامه مى‏دهد: به کسى که در حال سکرات مرگ است گفته مى‏شود: «این همان چیزى است که تو از آن مى‏گریختى»! (ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ).
آرى! مرگ واقعیتى است که غالب افراد از آن مى‏گریزند، به خاطر این که آن را «فنا» مى‏دانند، نه دریچه‏اى به عالم «بقاء» یا به خاطر علائق و پیوندهاى شدیدى که با دنیا و مواهب مادى دارند و نمى‏توانند از آن دل بر کنند، و یا به خاطر تاریکى نامه اعمالشان! هر چه هست از آن گریزانند، اما چه سود که این سرنوشتى است که در انتظار همگان است، و احدى را توان فرار از آن نیست.

(آیه ۲۰)- سپس به مسأله نفخ صور پرداخته، مى‏فرماید: «و در صور دمیده مى‏شود و آن روز روز تحقق وعده وحشتناک است» (وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ ذلِکَ یَوْمُ الْوَعِیدِ).
منظور از «نفخ صور» در اینجا همان نفخ دوم است که نفخه «قیام» و «جمع» و «حضور» است، نفخه‏اى است که در آغاز «رستاخیز» انجام مى‏گیرد، و با آن، همه انسانها زنده مى‏شوند، و از قبرها برخاسته، براى حساب و جزا در محضر عدل الهى حاضر مى‏شوند.

(آیه ۲۱)- در این آیه وضع انسانها را به هنگام ورود در محشر چنین بیان مى‏کند: «و (در آن روز) هر انسان وارد محشر مى‏شود، در حالى که همراه او حرکت دهنده و گواهى است» (وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ).
درست همچون دادگاههاى این جهان که مأمورى همراه شخص متهم است و شاهدى بر اعمال او، شهادت مى‏دهد.

(آیه ۲۲)- در اینجا به مجرمان، یا به همه انسانها، خطاب مى‏شود که: «تو از این صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودى، و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملا تیز بین است»! (لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ).
آرى! پرده‏هاى جهان ماده: آمال و آرزوها، عشق و علاقه به دنیا، زن و فرزند و مال و مقام، هوسهاى سرکش و حسادتها، تعصب و جهل و لجاجت به تو اجازه نمى‏داد که امروز را از همان زمان بنگرى، با این که نشانه‏هاى معاد و رستاخیز روشن بود و دلائل آن آشکار! امروز گرد و غبار غفلت فرو نشسته، حجابهاى جهل و تعصب و لجاج کنار رفته، پرده‏هاى شهوات و آمال و آرزوها دریده شده، حتى آنچه در پرده غیب مستور بوده ظاهر گشته است.

(آیه ۲۳)- همنشینان انسان از فرشتگان و شیاطین: باز در اینجا صحنه دیگرى از معاد ترسیم شده، صحنه تکان دهنده‏اى که فرشته قرین انسان، محکومیت او را بر ملا مى‏سازد، و فرمان خداوند براى مجازات او صادر مى‏شود.
نخست مى‏فرماید: «فرشته همنشین او مى‏گوید: این نامه اعمال اوست که نزد من حاضر و آماده است» و از تمام کارهاى کوچک و بزرگ او در سراسر عمر پرده بر مى‏دارد (وَ قالَ قَرِینُهُ هذا ما لَدَیَّ عَتِیدٌ).
منظور از «قرین» در اینجا فرشته‏اى است که در دنیا همراه انسان و مأمور ضبط اعمال اوست، و در دادگاه عدل الهى گواهى مى‏دهد.

(آیه ۲۴)- سپس خداوند دو فرشته مأمور ثبت اعمال را مخاطب ساخته، فرمان مى‏دهد: «هر کافر متکبر لجوج را در جهنم افکنید» (أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ).

(آیه ۲۵)- در این آیه به چند وصف از اوصاف زشت و مذموم این کافران عنید اشاره کرده، مى‏گوید: «همان کسى که به شدت مانع خیر است و متجاوز، و در شک و تردید است» حتى دیگران را به تردید مى‏افکند (مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ مُرِیبٍ).

(آیه ۲۶)- باز در ادامه اوصاف این گروه عنید مى‏افزاید: «همان کسى که معبود دیگرى با خدا قرار داده» و راه شرک و دو گانگى را پیش گرفته است (الَّذِی جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ).
آرى «او را در عذاب شدید بیفکنید» (فَأَلْقِیاهُ فِی الْعَذابِ الشَّدِیدِ).

(آیه ۲۷)- این آیه پرده از روى ماجراى دیگرى از سرنوشت این گروه کافر لجوج بر مى‏دارد، و آن مخاصمه و بحثى است که با شیطان در قیامت دارند، آنها تمام گناهان خویش را به گردن شیاطین اغواگر مى‏افکنند، مى‏فرماید: «و همنشینش (از شیاطین) مى‏گوید: پروردگارا! من او را به طغیان وا نداشتم (و به اجبار در این راه نیاوردم او خودش با میل و اراده خویش این راه را برگزید) و او در گمراهى دور و درازى بود» (قالَ قَرِینُهُ رَبَّنا ما أَطْغَیْتُهُ وَ لکِنْ کانَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ).

(آیه ۲۸)- گر چه در این آیات تنها سخن از دفاع شیطان به میان آمده و سخنى از اعتراض کفار بر شیطان دیده نمى‏شود، ولى به قرینه سایر آیات قرآن که آنها در قیامت با هم جر و بحث مى‏کنند و به قرینه آیه مورد بحث گفتار طرفین اجمالا روشن مى‏شود، زیرا در این آیه مى‏خوانیم: خدا «فرمود: نزد من جدال و مخاصمه نکنید، من پیشتر به شما هشدار داده‏ام» و اتمام حجت کرده‏ام (قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ).

(آیه ۲۹)- سپس براى تأکید بیشتر مى‏افزاید: «سخن من تغییر ناپذیر است، و من هرگز به بندگانم ستم نخواهم کرد» (ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ).
این آیات دلیل بر اختیار و آزادى اراده بندگان است، نه شیطان مجبور است شیطنت کند، و نه کافران مجبورند راه کفر و عناد و راه شیطان را پیش گیرند و نه سرنوشت قطعى و خارج از اراده براى کسى مقرر شده است.

(آیه ۳۰)- در این آیه به فراز کوتاه و تکان دهنده‏اى از حوادث قیامت اشاره کرده، مى‏گوید: به خاطر بیاورید «روزى را که به جهنم مى‏گوئیم: آیا پر شده‏اى؟! و او مى‏گوید: آیا افزون بر این هم هست»! (یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ).
این آیه به خوبى نشان مى‏دهد که دوزخیان بسیارند و جهنم منظره هولناک و وحشتناکى دارد و تهدید الهى جدى است، و به گونه‏اى است که فکر در باره آن لرزه بر اندام هر انسانى مى‏افکند.

(آیه ۳۱)- با توجه به این که بحثهاى این سوره غالبا بر محور مسأله معاد و امورى که در ارتباط با آن است دور مى‏زند و با توجه به این که در آیات گذشته از چگونگى افکندن کفار لجوج در جهنم و شدت عذاب آنها و صفاتى که آنها را به دوزخ مى‏کشد سخن به میان آمد، در اینجا صحنه دیگرى را ترسیم مى‏کند، صحنه داخل شدن پرهیزکاران به بهشت با احترام کامل، و اشاره به انواع نعمتهاى بهشتى و صفاتى که انسان را در صف بهشتیان قرار مى‏دهد، تا در مقایسه با یکدیگر حقایق روشنتر گردد.
نخست مى‏فرماید: «و در آن روز بهشت را به پرهیزکاران نزدیک مى‏کنند و فاصله‏اى از آنان ندارد»! (وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ غَیْرَ بَعِیدٍ).

(آیه ۳۲)- سپس در شرح اوصاف بهشتیان مى‏گوید: «این چیزى است که به شما وعده داده مى‏شوید و براى کسانى است که به سوى خدا باز مى‏گردند، و پیمانها و احکام او را حفظ مى‏کنند» (هذا ما تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفِیظٍ).

(آیه ۳۳)- در ادامه این اوصاف در این آیه به دو وصف دیگر آنها اشاره مى‏کند- که در حقیقت توضیح و تفسیرى است براى اوصاف گذشته- مى‏فرماید:
«آن کسى که از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبى پر انابه در محضر او حاضر شود» (مَنْ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ).
آنها نه فقط در حضور جمع که در تنهائى و خلوت نیز مرتکب گناهى نمى‏شوند.
این خوف و خشیت سبب مى‏شود که قلب آنها «منیب» باشد، دائما متوجه خدا گردد، و به طاعت او اقبال کند، و از هر گناه و لغزشى توبه نماید، و این حال را تا پایان عمر ادامه دهد و با همین حالت وارد عرصه محشر گردد.

(آیه ۳۴)- سپس مى‏افزاید: کسانى که داراى این چهار صفتند هنگامى که بهشت به آنها نزدیک مى‏شود، فرشتگان الهى به عنوان احترام و اکرام به آنها مى‏گویند: «به سلامت وارد بهشت شوید» (ادْخُلُوها بِسَلامٍ). سلامت از هر گونه بدى و ناراحتى و آفت و بلا و کیفر و عذاب، سلامت کامل از نظر جسم و جان.
سپس براى آرامش خاطر آنها اضافه مى‏کند: «امروز، روز جاودانگى است» جاودانى نعمتها، و جاودانى بهشت با تمام مواهبش (ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ).

(آیه ۳۵)- و به دنبال این دو موهبت- بشارت سلامت، و بشارت جاودانگى در بهشت- خداوند منان دو بشارت دیگر به آنها مى‏دهد که مجموعا چهار بشارت است همانند چهار وصفى که آنها داشتند، مى‏فرماید: «هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست» (لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها).
و علاوه بر آن «نزد ما نعمتهاى بیشترى است» که به فکر هیچ کس نمى‏رسد (وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ).
تعبیرى از این زنده‏تر و رساتر و دل انگیزتر تصور نمى‏شود.

منبع: برگزیده تفسیر نمونه