تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"


«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۵۲۳ قرآن کریم

(آیه ۵۲)- در آیه ۳۹ همین سوره خواندیم که فرعون در برابر دعوت موسى (ع) به سوى خداوند یکتا و ترک ظلم و بیدادگرى، موسى را متهم ساخت که او «ساحر» یا «مجنون» است، این نسبت که از سوى مشرکان به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله نیز داده مى‏شد براى مؤمنان اندک نخستین، بسیار گران بود، و روح پاک پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را آزرده مى‏ساخت.
آیه براى دلدارى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان مى‏گوید: تنها تو نیستى که هدف این تیرهاى زهرآگین تهمت قرار گرفته‏اى «این گونه است که هیچ پیامبرى قبل از اینها به سوى قومى فرستاده نشد مگر این که گفتند: او ساحر است یا دیوانه» (کَذلِکَ ما أَتَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ).
آنها را «ساحر» مى‏خواندند زیرا در برابر معجزات چشمگیرشان پاسخى منطقى نداشتند، و «مجنون» خطاب مى‏کردند چرا که همرنگ محیط نبودند و در برابر امتیازات مادى سر تسلیم فرود نمى‏آوردند.

(آیه ۵۳)- سپس مى‏افزاید: «آیا (این قوم کافر و معاند) یکدیگر را به آن سفارش مى‏کردند» که همه چنین تهمتى بزنند (أَ تَواصَوْا بِهِ).
آن چنان هماهنگ و یکنواخت عمل مى‏کنند که گوئى همگى در ماوراء تاریخ مجلسى تشکیل داده، و به مشاوره نشسته، و به یکدیگر توصیه نموده‏اند که انبیاء را عموما متهم به سحر و جنون کنند، تا از نفوذ اعتبار آنها در توده مردم کاسته شود.
سپس مى‏افزاید: «بلکه آنها قومى طغیانگرند» (بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ).
این اثر روح طغیانگرى است که براى بیرون کردن مردان حق از صحنه به هر دروغ و تهمتى متوسل مى‏شوند.

(آیه ۵۴)- باز براى تسلّى خاطر و دلدارى بیشتر به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏فرماید:
«اکنون (که این قوم طاغى و سرکش حاضر به شنیدن حق نیستند) از آنها روى بگردان» (فَتَوَلَّ عَنْهُمْ).
و مطمئن باش که تو وظیفه خود را بطور کامل انجام داده‏اى، و «هرگز در خور ملامت نخواهى بود» (فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ).
اگر آنها حق را نپذیرند غم مخور که دلهاى شایسته‏اى در انتظار آن است.
این جمله در حقیقت یادآور آیات دیگرى است که نشان مى‏دهد پیامبر آن قدر دلسوز بود که گاه از عدم ایمان آنها نزدیک بود دق کند، چنانکه در آیه ۶ سوره کهف مى‏خوانیم: «گوئى مى‏خواهى خود را از غم و اندوه به خاطر اعمال آنها هلاک کنى چرا که آنها به این قرآن ایمان نیاورده‏اند».

(آیه ۵۵)- مفسران گفته‏اند: هنگامى که آیه فوق نازل شد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان اندوهگین شدند و تصور کردند که این آخرین سخن در برابر مشرکان است، وحى آسمانى قطع شده، و عذاب الهى به زودى فرا مى‏رسد، ولى چیزى نگذشت که این آیه نازل شد و به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله دستور داد: «و پیوسته تذکر و اندرز ده، زیرا تذکّر مؤمنان را سود مى‏بخشد» (وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ). اینجا بود که همگى احساس آرامش کردند.
اشاره به این که دلهاى آماده‏اى در گوشه و کنار در انتظار سخنان توست، اگر گروهى به مخالفت در برابر حق برخاسته‏اند گروه دیگرى از جان و دل مشتاق آنند، و گفتار دلنشین تو تأثیر خود را در نفوس آنان مى‏گذارد.

(آیه ۵۶)- هدف خلقت انسان از دیدگاه قرآن: از مهمترین سؤالاتى که هر کس از خود مى‏کند این است که «ما براى چه آفریده شده‏ایم»؟ و «هدف آفرینش انسانها و آمدن به این جهان چیست»؟
آیه مورد بحث به این سؤال مهم و همگانى با تعبیرات فشرده و پرمحتوایى پاسخ مى‏گوید، و بحثى را که در آیه قبل پیرامون تذکر و یادآورى به مؤمنان بیان شد تکمیل مى‏کند، چرا که این از مهمترین اصولى است که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله باید آن را تعقیب کند، ضمنا معنى فرار به سوى خدا را که در آیه ۵۰ همین سوره آمده بود روشن مى‏سازد.
مى‏فرماید: «من جن و انس را نیافریدم جز براى این که عبادتم کنند» و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ).

(آیه ۵۷)- من نیازى به آنها ندارم و «هرگز از آنها روزى نمى‏خواهم، و نمى‏خواهم مرا اطعام کنند»! (ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ).

(آیه ۵۸)- «خداوند روزى دهنده، و صاحب قوت و قدرت است» (إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ).
اندکى تأمل در مفهوم آیات قرآن در زمینه هدف خلقت نشان مى‏دهد که هدف اصلى همان «عبودیت» است که در آیه فوق به آن اشاره شده، و مسأله «علم و دانش» و «امتحان و آزمایش» اهدافى هستند که در مسیر عبودیت قرار مى‏گیرند، و «رحمت واسعه خداوند» نتیجه این عبودیت است.
بدین ترتیب روشن مى‏شود که ما همه براى عبادت پروردگار آفریده شده‏ایم، اما مهم این است که بدانیم حقیقت «عبادت» چیست؟
آیا تنها انجام مراسمى مانند رکوع و سجود و قیام و قعود و نماز و روزه منظور است؟ یا حقیقتى است ماوراى اینها؟ هر چند عبادات رسمى نیز همگى واجد اهمیتند.
«عبودیت»- آن گونه که در متون لغت آمده- اظهار آخرین درجه خضوع در برابر معبود است، و به همین دلیل تنها کسى مى‏تواند معبود باشد که نهایت انعام و اکرام را کرده است و او کسى جز خدا نیست.
بنابر این عبودیت نهایت اوج تکامل یک انسان و قرب او به خداست.
عبودیت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعى یعنى کمال مطلق نیندیشد، جز در راه او گام بر ندارد، و هر چه غیر اوست فراموش کند، حتى خویشتن را! و این است هدف نهائى آفرینش بشر که خدا براى وصول به آن میدان آزمایشى فراهم ساخته و علم و آگاهى به انسان داده، و نتیجه نهائیش نیز غرق شدن در اقیانوس «رحمت» اوست.

(آیه ۵۹)- اینها نیز در عذاب الهى سهیمند: این آیه و آیه بعد که آخرین آیات سوره «ذاریات» است در حقیقت یک نوع نتیجه‏گیرى از آیات مختلف این سوره است، مخصوصا آیاتى که پیرامون سرنوشت اقوام پیشین همچون قوم فرعون و قوم لوط و عاد و ثمود سخن مى‏گوید، همچنین آیات گذشته که از هدف آفرینش سخن مى‏گفت.
مى‏گوید: «و براى کسانى که ستم کردند، سهم بزرگى از عذاب است همانند سهم یارانشان» از اقوام ستمگر پیشین (فَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ).
«بنابر این عجله نکنند» (فَلا یَسْتَعْجِلُونِ). و پى در پى نگویند اگر عذاب الهى حق است چرا به سراغ ما نمى‏آید؟
تعبیر به «ظلم» در باره این گروه به خاطر آن است که «شرک» و کفر بزرگترین ظلم است، زیرا حقیقت ظلم این است که چیزى را در غیر محل شایسته قرار دهند، و مسلما بت را به جاى خدا قرار دادن مهمترین مصداق ظلم محسوب مى‏شود، و به همین دلیل آنها هم مستحق همان سرنوشتى هستند که اقوام مشرک پیشین داشتند.

(آیه ۶۰)- در آخرین آیه این سوره تهدید به عذاب دنیا را با تهدید به عذاب آخرت تکمیل کرده، مى‏گوید: «پس واى بر کسانى که کافر شدند از روزى که به آنها وعده داده مى‏شود» (فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ یَوْمِهِمُ الَّذِی یُوعَدُونَ).
همان گونه که این سوره از مسأله معاد و رستاخیز آغاز شد، با تأکید بر همین مسأله پایان مى‏گیرد.

«پایان سوره ذاریات»

سوره طور [۵۲]
این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى ۴۹ آیه است

محتواى سوره:
این سوره نیز از سوره‏هائى است که سنگینى بحثهاى آن روى مسأله معاد و سرنوشت نیکان و پاکان از یکسو، و بدان و مجرمان در آن روز عظیم از سوى دیگر است.
و روى هم رفته مى‏توان محتواى این سوره را به شش بخش تقسیم کرد.
۱- آیات نخستین سوره که با سوگندهاى پى در پى شروع مى‏شود بحث از عذاب الهى و نشانه‏هاى قیامت و آتش دوزخ و کیفر کافران مى‏کند (آیه ۱ تا ۱۶).
۲- بخش دیگرى از این سوره نعمتهاى بهشتى و مواهب الهى را در قیامت که در انتظار پرهیزکاران است مشروحا برمى‏شمرد، و یکى را پس از دیگرى مورد توجه قرار مى‏دهد، و در حقیقت به غالب نعمتهاى بهشتى در این بخش از سوره اشاره شده است (آیه ۱۷ تا ۲۸).
۳- در بخش دیگرى از این سوره از نبوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله سخن مى‏گوید، و اتهاماتى را که دشمنان براى او ذکر مى‏کردند برمى‏شمرد، و بطور فشرده به آن پاسخ مى‏دهد (آیه ۲۹ تا ۳۴).
۴- در بخش دیگر سخن از توحید است، و با استدلالى روشن این مسأله را تعقیب مى‏کند (آیه ۳۵ تا ۴۳).
۵- در بخش دیگر سوره باز به مسأله معاد و پاره‏اى از مشخصات روز قیامت باز مى‏گردد (آیه ۴۴ تا ۴۷).
۶- سر انجام در آخرین بخش سوره که دو آیه بیشتر نیست با دستوراتى به پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله در زمینه صبر و استقامت و تسبیح و حمد پروردگار و وعده حمایت او از سوى خداوند بحثهاى گذشته را پایان مى‏بخشد.
نامگذارى این سوره به «طور» به تناسب نخستین آیه آن است.

فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى آمده که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: «هر کس سوره طور را بخواند بر خداست که او را از عذابش ایمن سازد، و او را در بهشتش متنعم دارد».
و در حدیث دیگرى از امام باقر علیه السّلام مى‏خوانیم: «کسى که سوره طور را تلاوت کند خداوند، خیر دنیا و آخرت را براى او جمع مى‏کند».
روشن است که این همه اجر و پاداش عظیم در دنیا و آخرت از آن کسانى است که این «تلاوت» را وسیله‏اى براى «تفکر»، و آن را نیز به نوبه خود وسیله‏اى در راه «عمل» قرار دهند.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

(آیه ۱)- این سوره یکى دیگر از سوره‏هائى است که با سوگند شروع مى‏شود، سوگندهائى براى بیان یک واقعیت مهم یعنى مسأله قیامت و معاد و رستاخیز و محاسبه اعمال انسانها.
مى‏فرماید: «سوگند به کوه طور» (وَ الطُّورِ).
«طور» در لغت به معنى «کوه» است، ولى با توجه به این که این کلمه در ده آیه از قرآن مجید مطرح شده که در نه مورد سخن از «طور سینا» همان کوهى که در آنجا وحى بر موسى نازل مى‏شد به میان آمده، معلوم مى‏شود که در آیه مورد بحث نیز منظور همان معنى است.

(آیه ۲)- «و سوگند به کتابى که نوشته شده است ...» (وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ).
به تناسب سوگندى که قبل از آن آمده این تعبیر یا اشاره به تورات است و یا همه کتب آسمانى.

(آیه ۳)- «در صفحه‏اى گسترده» (فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ).
در این آیه نیز سوگند به کتابى خورده شده که بر صفحه‏اى از بهترین صفحات نگاشته شده و در عین حال باز و گسترده است و نه پیچیده!

(آیه ۴)- «و سوگند به بیت المعمور» (وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ).
«بیت المعمور» را بعضى به «کعبه» و خانه خدا در زمین تفسیر کرده‏اند که به وسیله زوار و حاجیان همواره معمور و آباد است، و مى‏دانیم نخستین خانه‏اى است که براى عبادت، در روى زمین ساخته و آباد شده است.

(آیه ۵)- «و سقف برافراشته» (وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ).
منظور از «سقف مرفوع» آسمان است، چرا که در آیه ۳۲ سوره انبیاء مى‏خوانیم: «ما آسمان را سقف محفوظى قرار دادیم».
تعبیر به «سقف» ممکن است از این نظر باشد که ستارگان و کرات آسمانى آن چنان سراسر آسمان را پوشانده‏اند و به سقفى مى‏مانند، و نیز ممکن است اشاره به «جوّ اطراف زمین» باشد که قشر فشرده‏اى از هوا همچون سقف محکمى اطراف آن را فراگرفته و آن را در برابر هجوم سنگهاى آسمانى و اشعه زیانبار کیهانى به خوبى حفظ مى‏کند.

(آیه ۶)- «و (سوگند به) دریاى مملوّ و برافروخته»! (وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ).
«مسجور» به معنى «برافروخته» است چنانکه در آیه ۷۱ و ۷۲ سوره مؤمن مى‏خوانیم: «آنها را در آب سوزان مى‏کشند، سپس در آتش مشتعل خواهند شد».
این دریاى برافروخته یا همین اقیانوسهاى کره زمین ما است که در آستانه قیامت، برافروخته مى‏شود و سپس منفجر مى‏گردد.
و یا دریائى از مواد مذاب که در دل کره زمین است و ممکن است آیه فوق قسم به هر دو باشد، چرا که هر دو از آیات خداوند و شگفتیهاى بزرگ این جهان است.
قابل توجه این که در ارتباط مفهوم این پنج سوگند با یکدیگر چنین به نظر مى‏رسد که سه سوگند نخست رابطه نزدیکى با یکدیگر دارند چرا که همه از وحى و خصوصیات آن سخن مى‏گویند «کوه طور» محل نزول وحى بود، و «کتاب مسطور» نیز اشاره به کتاب آسمانى است، خواه تورات باشد یا قرآن، و «بیت المعمور» محل رفت و آمد فرشتگان و پیک وحى خداست.
و اما دو سوگند دیگر از آیات «تکوینى» سخن مى‏گوید- در برابر سه سوگند نخست که از آیات «تشریعى» سخن مى‏گفت- این دو سوگند یکى اشاره به مهمترین نشانه توحید یعنى آسمان با عظمت است، و دیگرى به یکى از نشانه‏هاى مهم معاد که در آستانه رستاخیز رخ مى‏دهد.
بنابر این «توحید»، «نبوت» و «معاد» در این پنج سوگند جمع است.

(آیه ۷)- سپس در اینجا قرآن به بیان موضوعى که سوگندهاى فوق به خاطر آن یاد شده اشاره کرده، مى‏فرماید: «عذاب پروردگارت واقع مى‏شود» (إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ).

(آیه ۸)- «و چیزى از آن مانع نخواهد بود» (ما لَهُ مِنْ دافِعٍ).
کوتاه سخن این که: سوگندهاى پنج گانه که بر محور قدرت خداوند در عالم «تکوین» و «تشریع» دور مى‏زند بیانگر این است که چنین کسى به خوبى قادر است مردگان را بار دیگر به زندگى و حیات بازگرداند، و قیامت را برپا کند، این همان چیزى است که سوگندها به خاطر آن یاد شده، همان‏گونه که در دو آیه فوق خواندیم.

(آیه ۹)- در آیات گذشته اشاره سر بسته‏اى به عذاب الهى در قیامت شده بود، در اینجا که توضیح و تفسیرى بر این معنى است بعضى از ویژگیهاى روز قیامت را بازگو مى‏کند، و سپس کیفیت عذاب تکذیب کنندگان را.
مى‏فرماید: این عذاب الهى «در آن روزى است که آسمان (کرات آسمانى) به شدت به حرکت در مى‏آید» (یَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً).
بدین ترتیب در آستانه قیامت نظام حاکم بر کرات آسمانى بر هم مى‏ریزد آنها از مدارات خود منحرف مى‏شوند، و به هر سو رفت و آمد مى‏کنند، سپس درهم نور دیده مى‏شوند، و به جاى آنها آسمانى نو به فرمان خدا بر پا مى‏شود، چنانکه آیه ۱۰۴ سوره انبیاء مى‏گوید: «روزى که آسمان را همچون طومار در هم مى‏پیچیم».
و در آیه ۴۸ سوره ابراهیم مى‏خوانیم: «روزى که این زمین به زمینى دیگر و آسمانها به آسمان دیگرى تبدیل مى‏شود».

(آیه ۱۰)- سپس مى‏افزاید: «و (روزى که) کوهها از جا کنده و متحرک مى‏شوند»! و به شهادت آیات دیگر قرآن سپس متلاشى مى‏گردند (وَ تَسِیرُ الْجِبالُ سَیْراً).
اینها همه اشاره به آن است که این دنیا و تمام پناهگاههاى آن در هم کوبیده مى‏شود، جهانى نو، با نظاماتى نوین جاى آن را مى‏گیرد و انسان در برابر نتایج اعمال خویش، قرار خواهد گرفت.

(آیه ۱۱)- لذا در این آیه مى‏افزاید: چون چنین است «واى در آن روز بر تکذیب کنندگان»! (فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ).
آرى! در حالى که وحشت و اضطراب ناشى از دگرگونى جهان، همگان را فرا گرفته، وحشت عظیمترى به سراغ «مکذّبین» مى‏آید که همان عذاب الهى است چرا که «ویل» اظهار تأسف و اندوه است بر وقوع یک حادثه نا مطلوب.

(آیه ۱۲)- سپس به معرفى این مکذّبین پرداخته، مى‏فرماید: «همانها که در سخنان باطل به بازى مشغولند» (الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ).
آیات قرآن را «دروغ»، و معجزات پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را «سحر» مى‏خوانند، و آورنده آن را «مجنون» مى‏شمرند، همه حقایق را به بازى گرفته، و به سخریه و استهزا در برابر آنها مى‏پردازند.
«خوض» به معنى ورود در سخنان باطل است، و در اصل به معنى وارد شدن در آب و عبور از آن است.

(آیه ۱۳)- بار دیگر براى معرفى آن روز و بیان سرنوشت این مکذبان به توضیح دیگرى پرداخته، مى‏افزاید: «در آن روز که آنها را به زور به سوى آتش دوزخ مى‏رانند»! (یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلى‏ نارِ جَهَنَّمَ دَعًّا).

(آیه ۱۴)- به آنها مى‏گویند: «این همان آتشى است که آن را انکار مى‏کردید»! (هذِهِ النَّارُ الَّتِی کُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ).

منبع: برگزیده تفسیر نمونه