تلاوت تصویری

دریافت با کیفیت ۱۰۸۰p


ترجمه صوتی نمایشی

"برگرفته از نرم افزار فاخر طنین وحی تولید مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان"


«دریافت نرم افزار طنین وحی»


تفسیر مختصر آیات صفحه ۵۲۸ قرآن کریم

(آیه ۴۵)- «و اوست که دو زوج نر و ماده را آفرید» (وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثى‏).

(آیه ۴۶)- «از نطفه‏ اى هنگامى که خارج مى‏شود» و در رحم مى‏ریزد (مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى‏).
چند آیه فوق در حقیقت بیان جامع و توضیح جالبى است براى مسأله انتهاى همه امور به ربوبیت و تدبیر پروردگار، زیرا مى‏گوید: مرگ و حیات شما به دست اوست، تداوم نسلها از طریق آفرینش زوجین نیز به تدبیر اوست همچنین تمام حوادثى که در طول زندگى انسان رخ مى‏دهد از ناحیه اوست، او مى‏گریاند یا مى‏خنداند، مى‏میراند یا زنده مى‏کند، و به این ترتیب سر رشته زندگى از آغاز تا انجام، همه به ذات پاکش منتهى مى‏گردد.
در حدیثى مفهوم خنده و گریه در این آیه توسعه داده شده و در تفسیر آن چنین مى‏گوید: «خداوند آسمان را با باران مى‏گریاند، و زمین را با گیاهان مى‏خنداند»!

(آیه ۴۷)- بعد از ذکر امورى که مربوط به ربوبیت و تدبیر پروردگار است به امر معاد پرداخته مى‏گوید: آیا انسان خبر ندارد که در کتب پیشین آمده «که بر خداست ایجاد عالم دیگر» تا عدالت اجرا گردد! (وَ أَنَّ عَلَیْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى‏).

(آیه ۴۸)- سپس مى‏افزاید: «و این که اوست که (بندگان را) بى‏نیاز کرد و سرمایه باقى بخشید» (وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى‏ وَ أَقْنى‏).
خداوند نه تنها در جنبه‏هاى مادى نیازمندیهاى انسان را با لطف عمیمش بر طرف ساخته، سرمایه‏هاى مستمرى در اختیار او گذارده، که در زندگى معنوى نیز احتیاجات انسانها را در امر تعلیم و تربیت و تکامل از طریق اعزام رسولان، و انزال کتب آسمانى، و عطاى مواهب معنوى مرتفع ساخته است.

(آیه ۴۹)- سر انجام در این آیه مى‏فرماید: آیا انسان نمى‏داند که در کتب پیشین آمده «که اوست پروردگار ستاره شعرا»؟! (وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى‏).
تکیه بر خصوص «ستاره شعرا»- علاوه بر این که این ستاره درخشنده‏ترین ستارگان آسمان است که معمولا به هنگام سحر در کنار صورت فلکى «جوزا» در آسمان ظاهر مى‏شود و کاملا جلب توجه مى‏کند- به خاطر این است که گروهى از مشرکان عرب آن را مى‏پرستیدند، قرآن مى‏گوید: چرا شعرا را مى‏پرستید؟ آفریدگار و پروردگار آن را بپرستید.

(آیه ۵۰)- این همه درس عبرت کافى نیست؟

در آیات گذشته ده مطلب در طى دو فراز ذکر شده بود، فراز اول ناظر به مسؤولیت هر کس در مقابل اعمالش مى‏باشد، و فراز دوم در باره منتهى شدن تمام خطوط به پروردگار سخن مى‏گوید، و در اینجا که تنها به ذکر یک مطلب مى‏پردازد سخن از مجازات و هلاکت دردناک چهار قوم از اقوام ستمگر پیشین است که هشدارى است براى آنها که از دستورات گذشته سرپیچى مى‏کنند و به مبدأ و معاد ایمان ندارند.
نخست مى‏فرماید: آیا انسان خبر ندارد که در کتب پیشین آمده است «که خداوند قوم عاد نخستین را هلاک کرد»؟! (وَ أَنَّهُ أَهْلَکَ عاداً الْأُولى‏).
توصیف قوم عاد به «الاولى» (نخستین) یا به خاطر قدمت این قوم است و یا به خاطر آن است که در تاریخ، دو قوم «عاد» وجود داشته‏اند و قوم معروف که پیامبرشان حضرت هود (ع) بود همان عاد نخستین است.

(آیه ۵۱)- سپس مى‏افزاید: «و همچنین قوم ثمود را (بر اثر طغیانشان هلاک کرد) و کسى از آنها را باقى نگذارد» (وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى‏).

(آیه ۵۲)- سپس در باره قوم نوح مى‏فرماید: «و نیز قوم نوح را پیش از آنها» هلاک کرد (وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ).
«چرا که آنان از همه ظالمتر و طغیانگرتر بودند» (إِنَّهُمْ کانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‏). چرا که پیامبرشان نوح در مدتى طولانى‏تر از تمام انبیاء به تبلیغ آنان پرداخت، با این حال جز تعداد کمى به دعوت او پاسخ نگفتند، و در شرک و بت‏پرستى و تکذیب و آزار نوح پافشارى و سرسختى فوق العاده‏اى داشتند، چنانکه شرح آن به خواست خدا در تفسیر سوره نوح خواهد آمد.

(آیه ۵۳)- قوم لوط چهارمین قومى هستند که به آنها اشاره کرده، مى‏گوید:
«و نیز شهرهاى زیر و رو شده (قوم لوط) را فرو کوبید» (وَ الْمُؤْتَفِکَةَ أَهْوى‏).
در ظاهر زلزله شدیدى این آبادیها را به آسمان پرتاب کرد و واژگون ساخت و بر زمین کوبید، و طبق روایات جبرئیل آنها را به قوت خداداد از زمین برکند و وارونه کرد و بر زمین افکند.

(آیه ۵۴)- سپس «آنها را با عذاب سنگین پوشانید» (فَغَشَّاها ما غَشَّى).
آرى! بارانى از سنگهاى آسمانى بر آنها فرو ریخت و سراسر این شهرهاى زیر و رو شده را زیر آوارى از سنگ مدفون ساخت.

(آیه ۵۵)- در پایان این بحث به مجموعه نعمتهائى که در آیات گذشته آمده است، اشاره کرده و در شکل یک استفهام انکارى مى‏فرماید: «در کدامیک از نعمتهاى پروردگارت تردید دارى» (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکَ تَتَمارى‏).
آیا در نعمت حیات، یا اصل نعمت آفرینش، و یا این نعمت که خداوند کسى را به جرم دیگرى مجازات نمى‏کند و خلاصه آنچه در کتب پیشین آمده و در قرآن نیز تأکید شده است شک و تردید دارى؟
درست است که مخاطب در این آیه شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و آله است. ولى مفهوم آن همگان را شامل مى‏شود، بلکه هدف اصلى از آن بیشتر افراد دیگرند.

(آیه ۵۶)- به دنبال آیات گذشته که سخن از هلاکت اقوام پیشین به خاطر ستمگرى و طغیان آنها مى‏گفت، در اینجا روى سخن را به مشرکان و کفار و منکران دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله کرده، مى‏گوید: «این (پیامبر یا قرآن) بیم دهنده‏اى از بیم دهندگان پیشین است» (هذا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى‏).
این که مى‏گوید: پیامبر (یا قرآن) از نوع انذار کنندگان نخستین است، مفهومش این است که رسالت محمد صلّى اللّه علیه و آله و کتاب آسمانیش قرآن موضوع بى‏سابقه‏اى نیست، شبیه آن در گذشته بسیار بوده است، چرا مایه تعجب شماست؟

(آیه ۵۷)- آنگاه براى این که مشرکان و کافران به خطرى که در پیش دارند توجه بیشتر کنند، مى‏افزاید: «آنچه باید نزدیک شود نزدیک شده است» و قیامت فرا مى‏رسد (أَزِفَتِ الْآزِفَةُ).
نامگذارى قیامت به این نام علاوه بر آیه مورد بحث در آیه ۱۸ سوره غافر نیز آمده است، و تعبیرى است گویا و بیدار کننده، همین مفهوم را به صورت دیگرى در آیه ۱ سوره قمر مى‏خوانیم: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ قیامت نزدیک شده است» و به هر حال نزدیکى قیامت با توجه به کوتاهى عمر دنیا قابل درک است به خصوص این که هر کس مى‏میرد، قیامت صغرایش برپا مى‏شود.

(آیه ۵۸)- سپس مى‏افزاید: مهم این است که «هیچ کس جز خدا نمى‏تواند در آن روز سختیهاى آن را برطرف سازد» (لَیْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ کاشِفَةٌ).
حاکم و مالک و صاحب قدرت در آن روز (و همیشه) خداست، اگر نجات مى‏خواهید دست به دامن لطف او زنید، و اگر آرامش مى‏طلبید در سایه ایمان به او قرار گیرید.

(آیه ۵۹)- در این آیه مى‏افزاید: «آیا از این سخن تعجب مى‏کنید» (أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ).
این جمله ممکن است اشاره به مسأله رستاخیز باشد که در آیات قبل آمده، یا اشاره به قرآن، چرا که در آیات دیگر از آن تعبیر به «حدیث» شده و یا سخنانى که در باره هلاک اقوام پیشین گفته شد و یا همه اینها.

(آیه ۶۰)- سپس مى‏گوید: «و مى‏خندید و نمى‏گریید»؟ (وَ تَضْحَکُونَ وَ لا تَبْکُونَ).

(آیه ۶۱)- «و پیوسته در غفلت و هوسرانى به سر مى‏برید»؟! (وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ).
در حالى که اینجا نه جاى خنده است و نه جاى غفلت و بى‏خبرى، جاى گریه بر فرصتهاى از دست رفته، طاعات ترک شده، و معاصى و گناهانى است که از شما سر زده است، جاى بیدارى و جبران امورى است که از دست رفته، و بالاخره جاى توبه و انابه و بازگشت به سایه لطف خداست.

(آیه ۶۲)- همه براى او سجده کنید! در آخرین آیه این سوره، و به دنبال بحثهاى فراوانى که پیرامون اثبات توحید و نفى شرک بیان شد، مى‏گوید: «اکنون که چنین است براى خدا سجده کنید و او را بپرستید» (فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا) «این آیه سجده واجب دارد».
اگر مى‏خواهید در صراط مستقیم حق گام بردارید تنها براى او که تمام خطوط عالم هستى به ذات پاکش منتهى مى‏گردد سجده کنید، و اگر مى‏خواهید به سرنوشت دردناک اقوام پیشین که بر اثر شرک و کفر و ظلم و ستم در چنگال عذاب الهى گرفتار شدند گرفتار نشوید تنها او را عبادت کنید.
جالب توجه این که در روایات زیادى نقل شده است که وقتى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به هنگام تلاوت این سوره به این آیه رسید همه مؤمنان و کافرانى که آن را شنیدند به سجده افتادند.
و این نخستین بار نیست که قرآن در قلوب منکران نیز اثر مى‏گذارد و آنها را بى‏اختیار مجذوب خود مى‏کند چنانکه در داستان ولید بن مغیره آمده است که وقتى آیات سوره «فصّلت» را شنید هنگامى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله این آیه را تلاوت فرمود:
«فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ» «ترجمه: "اگر آنها روى گردان شوند، بگو: من شما را از صاعقه‏اى همانند صاعقه عاد و ثمود مى‏ترسانم!" فصّلت/ ۱۳» از جا برخاست لرزید و مو بر تنش راست شد، به خانه آمد به گونه‏اى که مشرکان پنداشتند او کاملا مجذوب آئین محمد صلّى اللّه علیه و آله شده است.

«پایان سوره نجم»

سوره قمر [۵۴]

این سوره در «مکّه» نازل شده و داراى ۵۵ آیه است

محتواى سوره:
این سوره به خاطر مکى بودنش بحثهایى از مبدأ و معاد دارد، و مخصوصا بیانگر کیفرهاى گروهى از اقوام پیشین است که بر اثر لجاجت و عناد و پیمودن راه کفر و ظلم و فساد یکى، پس از دیگرى، به عذابهاى کوبنده الهى گرفتار و هلاک شدند.
و به دنبال هر یک از این سرگذشتها جمله وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ما قرآن را براى تذکر، آسان ساختیم آیا کسى هست که متذکر شود» تکرار مى‏کند تا درسى باشد براى مسلمین و کفار.
و بطور کلى محتواى این سوره را در چند بخش مى‏توان خلاصه کرد:
۱- آغاز سوره که از مسأله نزدیکى قیامت و موضوع «شق القمر» و اصرار مخالفان در انکار آیات الهى سخن مى‏گوید.
۲- در بخش دیگر از نخستین قوم سرکش و متمرد و لجوج یعنى «قوم نوح» و مسأله طوفان بصورت فشرده‏اى بحث مى‏کند.
۳- بخش دیگر داستان قوم «عاد» و عذاب دردناک آنها را شرح مى‏دهد.
۴- در چهارمین بخش سخن از قوم «ثمود» و مخالفت آنها با پیامبرشان «صالح»، و همچنین «معجزه ناقه» و بالاخره مجازات آنها با «صیحه آسمانى» است.
۵- سپس به سراغ قوم «لوط» مى‏رود، و ضمن اشاره گویا و فشرده‏اى به کفر و انحراف اخلاقى آنها، به قسمتى از عذاب دردناکشان اشاره مى‏کند.
۶- در بخش دیگر سخن بسیار کوتاهى از «آل فرعون» و مجازات آنها آمده است.
۷- و در آخرین بخش مقایسه‏اى میان این اقوام و مشرکان مکّه و مخالفان پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله کرده، آینده خطرناکى را که در صورت ادامه این راه در پیش دارند بازگو مى‏کند، و سوره را با شرح قسمتى از مجازات مجرمان در قیامت و پاداشهاى عظیم پرهیزکاران پایان مى‏دهد.
نامگذارى سوره به «قمر» به مناسبت نخستین آیه سوره است که از «شق القمر» بحث مى‏کند.

فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام مى‏خوانیم: «هر کس سوره «اقتربت» را یک روز در میان بخواند روز قیامت در حالى برانگیخته مى‏شود که صورتش همچون ماه در شب بدر است، و هر کس آن را هر شب بخواند افضل است، و در قیامت نور و روشنائى صورتش بر سایر خلایق برترى دارد».
مسلما این درخشندگى صورت در صحنه قیامت نشانه ایمان قوى و راستینى است که در سایه تلاوت این سوره و تفکر و سپس عمل به آن حاصل شده است نه تلاوت خالى از اندیشه و عمل.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

(آیه ۱)- ماه شکافته شد! در آیه نخست، از دو حادثه مهم سخن به میان آمده: یکى نزدیک شدن قیامت است که عظیمترین دگرگونى را در عالم آفرینش همراه دارد و سر آغازى است براى زندگى نوین در جهان دیگر، جهانى که عظمت و گستردگى آن براى ما زندانیان عالم دنیا قابل درک و توصیف نیست.
و حادثه دیگر معجزه بزرگ «شق القمر» است که هم دلیلى است بر قدرت خداوند بزرگ بر هر چیز و هم نشانه‏اى است از صدق دعوت پیغمبر گرامیش.
مى‏فرماید: «قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت»! (اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ).
قابل توجه این که سوره گذشته (سوره نجم) با جمله‏هائى پیرامون نزدیکى قیامت پایان گرفت أَزِفَتِ الْآزِفَةُ و این سوره با همین معنى آغاز مى‏شود و این تأکیدى است بر این موضوع که قیامت نزدیک است. گرچه در مقیاس عمر دنیا ممکن است هزاران سال طول بکشد، اما توجه به مجموع عمر این جهان از یکسو، و با توجه به این که تمام عمر دنیا در برابر قیامت لحظه زود گذرى بیش نیست منظور از این تعبیر روشن مى‏شود.
ذکر این دو حادثه با هم، به خاطر آن است که اصولا ظهور پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله که آخرین پیامبر الهى است خود از نشانه‏هاى نزدیکى قیامت است.
از سوى دیگر شکافتن ماه خود دلیلى است بر امکان به هم ریختن نظام کواکب و نمونه کوچکى است از حوادث عظیمى که در آستانه رستاخیز در این جهان رخ مى‏دهد، چرا که تمامى کواکب و ستارگان و زمین در هم مى‏ریزند و عالمى نو به جاى آنها ایجاد مى‏شود.
طبق روایات مشهور که بعضى ادعاى تواتر آن را نیز کرده‏اند مشرکان نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمدند و گفتند: اگر راست مى‏گوئى و تو پیامبر خدائى ماه را براى ما دو پاره کن! فرمود: اگر این کار را انجام دهم ایمان مى‏آورید؟
عرض کردند: آرى- و آن شب، شب چهاردهم ماه بود- پیامبر صلّى اللّه علیه و آله از پیشگاه پروردگار تقاضا کرد آنچه را خواستند به او بدهد ناگهان ماه به دو پاره شد، و رسول اللّه آنها را یک یک صدا مى‏زد و مى‏فرمود: ببینید! بنابر این نه با توجه به خود آیه و قرائن موجود در آن، و نه از نظر روایات، و اقوال مفسران، موضوع شقّ القمر قابل انکار نیست.

(آیه ۲)- سپس قرآن مى‏افزاید: «و هرگاه نشانه و معجزه‏اى را (بر صدق دعوت تو) ببینند روى گردانده، مى‏گویند: این سحرى مستمر است»! (وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ).
تعبیر «مستمرّ» اشاره به این است که آنها معجزات مکرّرى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله دیده بودند که شق القمر ادامه آن بود، آنها همه را بر تداوم سحر حمل مى‏کردند، و آن را «سحرى مستمر» مى‏پنداشتند، هر چند این تهمت بهانه‏اى بود براى عدم تسلیم در مقابل حق.

(آیه ۳)- در این آیه به دلیل مخالفت آنها و همچنین به نتیجه شوم این مخالفت، اشاره کرده، مى‏افزاید: «آنها (آیات خدا را) تکذیب کردند، و از هواى نفسشان پیروى نمودند، و هر امرى قرارگاهى دارد» (وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ).
سر چشمه مخالفت آنها و تکذیب پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله یا تکذیب معجزات و دلائل او، و همچنین تکذیب رستاخیز و قیامت، پیروى از هواى نفس، تعصبها و لجاجتها و خود خواهیها بود.
جمله «وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ» اشاره به این حقیقت است که هیچ چیز در این عالم از میان نمى‏رود، و هر کار نیک و بدى ثابت و باقى مى‏ماند تا انسان جزاى آن را ببیند. و چیزى نمى‏گذرد که چهره زیباى حق آشکار، و چهره زشت و منفور باطل نیز ظاهر مى‏گردد، و این یک سنت الهى در عالم هستى است.

(آیه ۴)- به دنبال بحثى که در آیات قبل پیرامون جمعى از کفار- که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله را تکذیب کردند و در برابر هیچ معجزه‏اى سر تسلیم فرود نمى‏آوردند- آمد، در اینجا تشریح بیشترى در باره این گونه افراد و همچنین سرنوشت دردناک آنها در قیامت آمده است.
نخست مى‏فرماید: چنان نیست که این گروه بى‏خبر باشند بلکه «به اندازه کافى براى بازداشتن از بدیها اخبار (انبیا و امتهاى پیشین) به آنان رسیده است» (وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِیهِ مُزْدَجَرٌ).
بنابر این کمبودى در تبلیغ داعیان الهى نبوده، «هر چه هست از قامت ناساز بى‏اندام خود آنهاست» نه گوش شنوائى دارند، نه روح حق طلبى، و نه این مقدار از تقوا که آنها را دعوت به تحقیق و تدبر در آیات الهى کند.

(آیه ۵)- سپس مى‏افزاید: «این آیت حکمت بالغه الهى است اما انذارها (براى افراد لجوج) فایده نمى‏دهد» (حِکْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ).

(آیه ۶)- در این آیه مى‏فرماید: «اکنون (که این بیگانگان از حق ابدا آمادگى پذیرش را ندارند آنها را به حال خود واگذار و) از آنان روى بگردان» و به سراغ دلهاى آماده رو فَتَوَلَّ عَنْهُمْ).
«روزى را به یادآور که دعوت کننده الهى مردم را به امر وحشتناکى دعوت مى‏کند» دعوت به حساب اعمال (یَوْمَ یَدْعُ الدَّاعِ إِلى‏ شَیْ‏ءٍ نُکُرٍ).

منبع: برگزیده تفسیر نمونه