اصل شبهه:
برخی بر اساس مبانی نقلی شبهه ای را در مورد معراج پیامبر ذکر نموده اند که: مسلمانان کاملا یقین دارند که خداوند قرآن را توسط فرشته خود جبرئیل بر محمد (ص) نازل کرد و هیچ تغییری در آن رخ نداده است. در حالی که حدیثی هست که می گوید یک شب محمد (ص) سوار بر یک اسب بالدار از مسجدالحرام به مسجدالاقصی (در بیت المقدس) رفت و از آنجا به آسمان هفتم صعود کرد که در آنجا جهنم و بهشت را به او نشان دادند و سپس او را به محضر خداوند بردند. این جریان که عموما مورد قبول مسلمانان است و (معراج) نامیده می شود در قرآن نیز آمده است: «سبحان الذی أسرى بعبده لیلا من المسجد الحرام إلى المسجد الأقصى الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا إنه هو السمیع البصیر» ترجمه: پاک و منزه است خدایى که بنده اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى -که گرداگردش را پربرکت ساخته ایم- برد، تا برخى از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست (اسراء، آیه ۱). در این جا کاری به نامعقول بودن چنین سفری نداریم، با توجه به این که ۸ سال طول می کشد تا نور (که سریع ترین عنصر در جهان است) به دور نزدیک ترین منظومه شمسی برسد و ۳۰میلیارد سال طول می کشد تا حول جهان شناخته شده برسد، و با توجه به این که بال نمی تواند در خارج از جو زمین عمل کند، چنین سفر با اسب بالدار در یک شب افسانه ای بیش نمی تواند باشد. اگر محمد توانسته یک شبه از مدینه به محضر خدا برسد و همان شب با اسب بالدار خود بازگردد، پس بارگاه خداوند نمی تواند فاصله زیادی با مدینه داشته باشد، تعجب می کنیم که چطور کسی هنوز متوجه این نکته نشده است؟ ضمنا این سؤال را هم نادیده می گیریم که آیا دروازه بهشت در بیت المقدس است؟ چرا محمد برای رفتن به بهشت به مسجدالاقصی رفته است؟
بزرگترین اشکال این داستان این است که (مسجدالاقصی) پس از رحلت محمد (ص) بنا شده است. زمانی که عمر بیت المقدس را به تصرف خود درآورد و در محل معبد سلیمان به نماز ایستاد، رومیها در سال ۷۰ پس از میلاد این معبد را ویران کردند، از آن پس هیچ معبد، کلیسا، یا مسجدی در این نقطه بنا نشده است. خلیفه عبدالملک بن مروان بود که گنبد سنگی را حدود سال ۶۹۱ میلادی، یعنی ۷۲ سال پس از هجرت بنا کرد. و مسجد الاقصی در پایان قرن هفتم ساخته شد. این نکته در دایره المعارف فشرده اسلامی، هارپر و راو، ۱۹۸۹، ص۴۶ و ۱۰۲ ذکر شده است. معراج محمد (ص) حدود سال ۶۲۲ اتفاق افتاده است، در آن زمان بیت المقدس در دست مسیحیان بوده است، هیچ مسلمانی در آنجا زندگی نمی کرد و قطعا مسجدی در بیت المقدس وجود نداشت، ۵۳سال پس از رحلت محمد (ص)، مسلمانان گنبد سنگی واقعی را درمحل معبد سلیمان بنا کردند.مسأله فوق این تردید را به وجود می آورد که شاید مانند انجیل، قرآن نیز سالها پس از رحلت نویسنده آن نوشته شده، دستکاری شده و به آن غنا بخشیده اند و به این ترتیب داستانهایی که درباره محمد وجود داشته پس از رحلت او به کتابش راه یافته اند. نویسنده (سوره اسراء آیه ۱) هر کس که بوده باشد، نمی دانسته مسجدالاقصی در زمان محمد (ص) وجود نداشته و او نمی توانسته از جایی که وجود نداشته به آسمانها برود.
این، اشتباه فاحش کسانی است که قرآن را به این ترتیب گرد آورده اند به طوری که بسیاری از علمای اسلام از جمله یوسف علی، گفته اند منظور از مسجدالاقصی(محل) این ساختمان است نه خود ساختمان. حدیث زیر صریحا می گوید که مسجدالاقصی ساختمانی بوده که در زمان محمد (ص) وجود داشته است. (صحیح بخاری، جلد۴ کتاب ۵۵ شماره ۶۳۶ ). ابوذر نقل کرده است که: عرض کردم: یا رسول الله! اول کدام مسجد بنا شده است؟ پاسخ داد، مسجدالحرام پرسیدم: (بعد از آن کدام مسجد بنا شده است؟ پاسخ داد: مسجدالاقصی (یعنی بیت المقدس) پرسیدم چند سال فاصله بین زمان ساخت آنها وجود داشته؟ پاسخ داد (۴۰سال). سپس افزودند: هر جا که زمان نماز فرارسید، همانجا نمازت را برپادار، زیرا تمام نقاط زمین محل عبادت خداوند است. ممکن است مسلمانان چنین توجیه کنند که(مسجد یعنی جایگاه عبادت (سجده)، به همین دلیل هست که پیامبر معبد سلیمان رامسجد می نامد، در این صورت، تمام کلیساها، کنیه ها، و آتشکده های زرتشتیان مسجد خواهند بود. در زمان محمد (ص) بسیاری از این قبیل مساجد وجود داشته که در شهرهایی دورتر از بیت المقدس بناشده بودند (یعنی دورتر از مکه یا مدینه) و مسجدالاقصی دورترین مسجد نبوده است.در این حدیث اشکال دیگری هم وجود دارد، گفته می شود مسجد الحرام ( کعبه) توسط ابراهیم بنا شده است، او حدود ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد می زیسته است و معبد سلیمان (محل مسجدالاقصی) حدود سالهای ۹۵۱-۹۵۸ قبل از میلاد بنا شده است. فاصله ای حدود بیش از ۱۰۴۰ سال بین تاریخ بنای دو ساختمان وجود دارد، محمد (ص) فقط ۱۰۰۰ سال اشتباه کرده است.


عناصر منطقی شبهه:
۱- مسلمانان معتقدند که پیامبر به معراج رفته است و این موضوع یکی از معجزات ایشان می باشد.
۲- در حالی که در آیات و احادیث آمده که یک شب محمد (ص) سوار بر یک اسب بالدار از مسجدالحرام به مسجدالاقصی (در بیت المقدس) رفت و از آنجا به آسمان هفتم صعود کرد که در آنجا جهنم و بهشت را به او نشان دادند و سپس او را به محضر خداوند بردند. با توجه به این که ۸ سال طول می کشد تا نور (که سریع ترین عنصر در جهان است) به دور نزدیک ترین منظومه شمسی برسد و ۳۰ میلیارد سال طول می کشد تا حول جهان شناخته شده برسد، و با توجه به این که بال نمی تواند در خارج از جو زمین عمل کند، چنین سفر با اسب بالدار در یک شب افسانه ای بیش نمی تواند باشد.
۳- بنابر این ماجرای معراج افسانه ای بیش نمی تواند باشد.



پاسخ شبهه: 

داستان معراج
مشهور و معروف در میان دانشمندان اسلام این است که پیامبر (ص) به هنگامى که در مکه بود در یک شب از مسجد الحرام به مسجد اقصى در بیت المقدس به قدرت پروردگار آمد، و از آنجا به آسمانها صعود کرد، و آثار عظمت خدا را در پهنه آسمان مشاهده نمود و همان شب به مکه بازگشت. و نیز مشهور و معروف آنست که این سیر زمینى و آسمانى را با جسم و روح توأما انجام داد. داستان حرکت پیامبر اکرم (ص) از مکه به مسجدالأقصی و از آنجا به آسمانها از داستانهای مشهور و مورد اشاره قرآن کریم است که قبل از هجرت رسول گرامی اسلام (ص) به مدینه رخ داده است و روایات فراوانی این معنا را تأکید می کنند.


معراج از نظر قرآن و حدیث
در دو سوره از سوره هاى قرآن به این مساله اشاره شده است:
نخست در سوره اسراء است که تنها بخش اول این سفر را بیان مى کند (یعنى سیر از مکه و مسجد الحرام به مسجد اقصى و بیت المقدس). خداوند می فرماید: «سبحان الذى أسرى بعبده لیلا من المسجد الحرام إلى المسجد الأقصا الذى بارکنا حوله لنریه من ءایاتنا إنه هو السمیع البصیر» (اسراء، ۱) ترجمه: منزه است آن که بنده ى خود را شبى از مسجد الحرام به سوى مسجد الأقصى که حومه آن را برکت داده ایم سیر داد، تا آیات خویش را به او بنماییم که همانا او شنواى بیناست.
اما در سوره نجم طى شش آیه از آیه ۱۳ تا ۱۸ قسمت دوم معراج یعنى سیر آسمانى آمده است، آنجا مى فرماید: و لقد رآه نزلة أخرى. عند سدرة المنتهى. عندها جنة المأوى. إذ یغشى السدرة ما یغشى. ما زاغ البصر و ما طغى. لقد رأى من آیات ربه الکبرى: خلاصه مفاد این شش آیه چنین است که" پیامبر ص براى دومین بار فرشته وحى جبرئیل را به صورت اصلى مشاهده و ملاقات کرد (مرتبه اول در آغاز نزول وحى در کوه حرا بود). این ملاقات در نزد بهشت جاویدان صورت گرفت. پیغمبر (ص) در مشاهده این منظره دچار خطا و اشتباه نشد. آیات و نشانه هاى بزرگى را از عظمت خدا مشاهده کرد.
این آیات که به گفته اکثر مفسران از معراج سخن مى گوید نیز نشان مى دهد که این حادثه در بیدارى اتفاق افتاده است، مخصوصا جمله ما زاغ البصر و ما طغى (چشم پیامبر دچار خطا و انحراف و طغیان نشد) گواه دیگر بر این موضوع است. از نظر حدیث، روایات بسیار زیادى در زمینه مساله معراج در کتب معروف اسلامى نقل شد که بسیارى از علماى اسلام تواتر یا شهرت آن را تصدیق کرده اند. جمع کثیرى از صحابه مانند مالک وشداد بن اویس و على بن ابیطالب (علیه السلام) و ابوسعید خدرى و ابوهریره و عبدالله بن مسعود و عمر بن خطاب و عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس و ابى ابن کعب و سمره بن جندب و بریده و صهیب بن سنان و حذیفه بن یمان و سهل بن سعد و ابوایوب انصارى و جابر بن عبد الله و ابو الحمراء و ابوالدرداء و عروه و ام هانى و ام سلمه و عایشه و اسماء دختر ابى بکر همگى آن را از رسول خدا (ص) روایت کرده اند، و جمع بسیارى از راویان شیعه از امامان اهل بیت (علیهم السلام) نقل نموده اند.
فخر رازى مفسر معروف در ذیل آیه سوره اسراء پس از ذکر یک رشته استدلالات عقلى بر امکان وقوع معراج مى گوید" از نظر حدیث، احادیث معراج از روایات مشهوره است که در کتب صحاح اهل سنت نقل شده و مفاد آنها سیر پیامبر ص از مکه به بیت المقدس و از آنجا به آسمانها است".
شیخ عبدالعزیز بن عبدالله بن باز رئیس ادارات" بحوث علمیه و افتاء و دعوت و ارشاد" که از علماى متعصب وهابى معاصر است، در کتاب" التحذیر من البدع" مى گوید:" شک نیست که اسراء و معراج از نشانه هاى بزرگى است که دلالت بر صدق پیامبر ص و بلندى مقام و منزلت او مى کند" تا آنجا که مى گوید:" اخبار متواتر از پیامبر ص نقل شده که خدا او را به آسمانها برد و درهاى آسمان را به روى او گشود".ذکر این نکته کاملا ضرورت دارد که در لابلاى روایات معراج احادیث مجعول یا ضعیفى به چشم مى خورد که به هیچوجه قابل قبول نیست.
لذا مفسر بزرگ مرحوم طبرسى ذیل آیه سوره اسراء احادیث معراج را به چهار گروه تقسیم کرده است:
۱- روایاتى که به حکم تواتر قطعى است، مانند اصل موضوع معراج.
۲- احادیثى که قبول آنها هیچ مانع عقلى ندارد و در روایات به آن تصریح شده است، مانند مشاهده بسیارى از آیات عظمت خدا در پهنه آسمان.
۳- روایاتى که با ضوابط و اصولى که در دست داریم مخالف است ولى مى توان آنها را توجیه کرد، مانند احادیثى که مى گوید پیامبر ص در آسمانها جمعى را در بهشت و گروهى را در دوزخ دید که باید گفت منظور مشاهده صفات بهشتیان و دوزخیان بوده است (یا بهشت و دوزخ برزخى).
۴- روایاتى که مشتمل بر امور نامعقول و باطل مى باشد و وضع آنها گواه روشنى بر ساختگى بودن آنها است، مانند روایاتى که مى گوید پیامبر ص خدا را آشکارا دید، با او سخن گفت، و با او نشست که با هیچ منطقى سازگار نمى باشد بلکه مخالف دلیل عقل و نقل است، و بدون شک این گونه روایات مجعول است.
در روایات آمده است که پیامبر اکرم در معراج از آسمان هاى هفت گانه عبور کردند و به مقام قرب خداوند، رسیدند: «ثم دنا فتدلى * فکان قاب قوسین أو أدنى» (نجم، آیه ۸ـ۹). در روایتى از پیامبر اکرم (ص) آمده است: ...(پس از نماز در بیت المقدس) جبرئیل مرا به آسمان بالا صعود داده، عجایب و ملکوتش را دیدم. ملائکه آن جا به من سلام کردند. آن گاه جبرئیل مرا به آسمان دوم بالا برد، در آن جا عیسى بن مریم و یحیى ابن زکریا را ملاقات کردم، سپس به آسمان سوم عروجم داد، در آن جا یوسف را دیدم. پس مرا به آسمان چهارم بالا برد در آن جا ادریس را دیدم، پس به آسمان پنجم برد، در آن جا هارون را دیدم، پس به آسمان ششم برد، در آن جا افراد بسیارى دیدم که موج مى زدند. پس به آسمان هفتم عروجم داد در آن جا خلقى و فرشتگانى دیدم.
در روایت دیگرى آمده است در آسمان ششم حضرت موسى و در آسمان هفتم حضرت ابراهیم را دیدم. پیامبر (ص) مى افزایند: از آسمان هفتم هم گذشته به اعلى علیین رفتیم و اعلى علیین را وصف نموده، در آخر مى فرمایند: پروردگارم با من سخن گفت و من با پروردگارم سخن گفتم. بهشت و دوزخ را دیدم و عرش سدرة المنتهى را دیده، به مکه بازگشتم. همچنین روایات معراج، سخن گفتن خداوند متعال را با پیامبر اکرم تأیید مى کنند. از آن جا که پیامبر اکرم (ص) عرب زبان بود، تکلم خداوند با ایشان عربى و با صدایى شبیه صداى حضرت على (ع) بود. در روایتى آمده است: «از پیامبر اکرم (ص) سؤال شد، در شب معراج، خداوند با چه زبانى با شما سخن گفت؟ حضرت فرمود: با زبان (صداى) حضرت على (ع) و مى افزایند: به خداوند عرض کردم خدایا تو با من صحبت کردى یا حضرت على (ع)؟ خداوند فرمود: من موجودى هستم نه مانند اشیا و موجودات دیگر، با مردم مقایسه نمى شوم. با صفات و ویژگى هاى اشیا توصیف نمى گردم. تو را از نورم و على (ع) را از نور تو آفریدم. از درون قلبت مطلع شدم. محبوب تر از على (ع) را نزدت نیافتم; پس با زبان حضرت على (ع) با تو صحبت کردم، تا قلبت مطمئن شود».


خلاصه روایات اسراء و معراج در مجمع البیان طبرسى
در مجمع البیان خلاصه آنچه را که از روایات استفاده مى شود چنین آورده است که: رسول خدا (ص) فرمود: جبرئیل در موقعى که من در مکه بودم نزد من آمد وگفت اى محمد! برخیز ومن برخاسته با اوبه طرف درب به راه افتادم ودیدم که میکائیل واسرافیل نیز با اوآمده اند. جبرئیل براق را - که حیوانى بزرگتر از الاغ وکوچکتر از قاطر بود وصورتى چون گونه انسان ودمى چون دم گاوویالى چون یال اسب وپاهائى چون پاهاى شتر داشت - حاضر کرد بر پشت آن جلى بهشتى بود ودوبال از قسمت رانهایش بر آمده بود، گامش به اندازه اى بود که چشمش کار مى کرد جبرئیل خطاب به من گفت سوار شو. من سوار شدم وبراه افتادم تا به بیت المقدس رسیدم. آنگاه داستان را نقل کرده تا رسیده به اینجا که وقتى به بیت المقدس رسیدم فرشتگانى از آسمان فرود آمده از ناحیه رب العزه به من بشارت دادند واحترام کردند ومن در آنجا به نماز ایستادم. و در بعضى از روایات این باب آمده است که ابراهیم هم در میان خیل انبیاء مرا بشارت داد، آنگاه از وصف موسى و عیسى گفت و فرمود: سپس جبرئیل دست مرا گرفته بالاى صخره برد ودر آنجا نشانید که ناگهان نردبان و معراجى دیدم که هرگز به زیبائى وجمال آن ندیده بودم. پس به آسمان بالا صعود داده شدم و عجائب و ملکوتش را دیدم، ملائکه آنجا به من سلام کردند آنگاه جبرئیل مرا به آسمان دوم برد در آنجا عیسى بن مریم و یحیى بن زکریا را ملاقات کردم سپس، به آسمان سوم عروجم داد در آنجا یوسف را دیدم، مرا به آسمان چهارم بالا برد در آنجا ادریس را دیدم به آسمان پنجم برد در آنجا هارون را دیدم به آسمان ششم بالا برد در آنجا خلق کثیرى دیدم که موج مى زدند سپس به آسمان هفتم عروج داد در آن جا خلقى و فرشتگانى دیدم و در حدیث ابوهریره آمده است که در آسمان ششم موسى را و در آسمان هفتم ابراهیم را دیدم. آنگاه فرمود: از آسمان هفتم هم گذشته به اعلى علیین رفتیم و اعلى علیین را وصف نموده و در آخر فرمود: پروردگارم با من سخن گفت و من با پروردگارم سخن گفتم بهشت و دوزخ را دیدم و عرش سدرة المنتهى را نظاره کردم و سپس به مکه بازگشتم. همینکه صبح شد داستان را براى مردم شرح دادم ابوجهل و مشرکین مرا تکذیب کردند مطعم بن عدى گفت: توچنین مى پندارى که در یک شب دو ماه راه را پیموده اى من شهادت مى دهم بر اینکه تو از دروغگویانى.
راویان حدیث اضافه کرده اند که قریش گفتند بگو ببینم در این سفر چه چیرها دیدى رسول خدا (ص) فرمود: به کاروان فلان قبیله برخوردم و دیدم که شترى گم کرده دنبالش مى گشتند و در کاروانشان ظرف بزرگى از آب بود، از آب نوشیدم و روى ظرف را پوشاندم، شما مى توانید از ایشان بپرسید که آیا آب را در قدح دیدند یا نه. قریش گفتند: این یک نشانه، سپس فرمود به کاروان فلان قبیله برخوردم و دیدم که شتر فلانى فرار کرده و دستش شکسته بود شما از ایشان بپرسید، گفتند: این دو نشانه، آنگاه پرسیدند از کاروان ما چه خبر دارى؟ فرمود کاروان شما را در تنعیم دیدم، آنگاه از جزئیات بارها و وضع کاروان براى آنان مطالبى گفت و فرمود: پیشاپیش کاروان شترى خاکسترى رنگ در حرکت بود که دو فزاره بر دوش داشت در موقع طلوع خورشید پیدایشان مى شود گفتند این هم نشانه اى دیگر.

آیا معراج جسمانى بوده یا روحانى؟
در پاسخ این قسمت شبهه باید گفت: در اینکه آیا معراج رفتن پیامبر اکرم (ص) یک سفر روحانی و معنوی بوده است یا علاوه بر آن جسم حضرت ایشان هم در این سفر بوده است و اصطلاحا سفر روحانی جسمانی بوده است، بین علما و جهان اسلام اختلاف نظر وجود دارد که اگر قول اول را پذیرفته و این سفر را روحانی و معنوی بدانیم اشکال شما به هیچ وجه وارد نخواهد بود چون پیامبر اکرم (ص) به باطن عالم سیر کرده است و چیزی به نام فاصله مکانی در میان نخواهد بود و عالمی که او سیر کرده است غیر از افلاک و آسمانهای این عالم طبیعت است. اما بنا براین که این سفر را سفر روحانی جسمانی قلمداد کنیم (که قول مشهور هم همین است) باز هیچ گونه ایراد علمی و عقلی به این مسأله وارد نخواهد بود. علاوه بر اینکه مشهور میان دانشمندان اسلام (اعم از شیعه و اهل تسنن) این است که این امر در بیدارى صورت گرفته ظاهر خود آیات قرآن در آغاز سوره اسراء و همچنین سوره نجم نیز وقوع این امر را در بیدارى گواهى مى دهد. فقیه و مفسر بزرگ شیخ طوسى در تفسیر" تبیان" ذیل آیه سوره اسراء چنین مى گوید:" علماى شیعه معتقدند خداوند در همان شبى که پیامبرش را از مکه به بیت المقدس برد او را به سوى آسمانها عروج داد، و آیات عظمت خود را در آسمانها به او ارائه فرمود، و این در بیدارى بود نه در خواب".
مفسر عالیقدر مرحوم طبرسى در تفسیر خود مجمع البیان ذیل آیات سوره نجم چنین مى گوید" مشهور در اخبار ما این است که خداوند پیامبر را با همین جسم در حال بیدارى و حیات به آسمانها برد و اکثر مفسران را نیز عقیده همین است". محدث شهیر علامه مجلسى در بحار الانوار مى گوید:" سیر پیامبر اسلام ص از مسجد الحرام به بیت المقدس و از آنجا به آسمانها از جمله مطالبى است که آیات و احادیث متواتر شیعه و سنى بر آن دلالت دارد، و انکار امثال این مسائل یا تأویل و توجیه آن به معراج روحانى، یا خواب دیدن پیامبر ناشى از عدم اطلاع از اخبار ائمه هدى و یا ضعف یقین است". تواریخ اسلام نیز گواه صادقى بر این موضوع است، زیرا در تاریخ مى خوانیم هنگامى که پیامبر (ص) مساله معراج را مطرح کرد مشرکان به شدت آن را انکار کردند و آن را بهانه اى براى کوبیدن پیامبر ص دانستند، این به خوبى گواهى مى دهد که پیامبر هرگز مدعى خواب یا مکاشفه روحانى نبوده و گرنه اینهمه سر و صدا نداشت: و اگر در روایتى از حسن بصرى مى خوانیم که کان فى المنام رؤیا رآها: " این امر در خواب واقع شده است" و یا خبرى که از عایشه نقل شده: و الله ما فقد جسد رسول الله و لکن عرج بروحه " به خدا سوگند بدن پیامبر از میان ما نرفت تنها روح او به آسمانها پرواز کرد" ظاهرا جنبه سیاسى داشته و براى خاموش کردن جنجالى بوده است که درباره مساله معراج در میان عده اى به وجود آمده بود.


پی نوشت ها :
۱- ترجمه المیزان، ج‏۱۳، ص: ۳۷۲، ص ۳۴-۴۱، صفحه:۱۰
۲- تفسیر نمونه، ج‏۱۲، ص: ۱۴-۱۶


منبع: سایت راسخون