بسم رب الشهدا و الصدیقین؛ "مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی وَ..." /اعراف ۱۷۸ هر که را خداوند هدایت کند، او هدایت یافته است.
وارد خطه مجاهد پرور ایران و دیار سردار حاج احمد کاظمی شدیم، در و دیوار شهر مزیّن به تمثال کوه استقامت در پوست خود نمی گنجد، با زبان رسا به میهمانان خوش آمد میگوید...
محله شیخ آباد، جنب مسجد حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در یک محله فقیر نشین منزل پدر شهید:
برو بچه های محل، جوانان ولایی و آتش به اختیار، پرشور و اشتیاق، با لباس مشکی مشغول آذین بندی محل هستند و به میهمانان خوش آمد میگویند. مسئول هماهنگی دفتر امام جمعه محترم نجف آباد، جناب آقای جعفری به استقبال ما آمد، او میگوید که مردم و مسئولین یکسره در رفت و آمد هستند. مدیرکل اوقاف و امور خیریه استان و برخی از روحانیون و اقشار مختلف مردم هم حضور دارند.
پدر شهید اما استوار و با صلابت، صابر و با وقار، پس از شنیدن عرض تسلیت و دریافت پیام حجتالاسلام والمسلمین دکتر خاموشی ریاست مکرم سازمان، زبان به شکر گشوده و میگوید: خدا را شاکرم که فرزندم همه را سر بلند کرد، الحمدالله.
... و اما محله آزادگان، منزل شهید:
چه آذین با شکوهی، چه شور و حرارت والایی! اینجا زبان به تسلیت باز نمی شود، آنقدر فضا نورانی و ربّانی، زیبا و دلنشین و روح بخش است که عارض تسلیت، احساس حقارت به او دست می دهد.
پدر بزرگ علی کوچولو، نه داماد بلکه فقدان تنها پسرش را داغدار شده است. او میگوید: وقتی پنج سال پیش محسن برای خواستگاری به منزلم آمد، بررسی کردم، دیدم جوان مومن با ایمانی است، به او گفتم آقا محسن من پسر ندارم، حاضری تنها پسر من بشوی ؟ و او قبول کرد. مهریه او را یک سکه بهار آزادی، یک سفر زیارتی، ۱۲۴ هزار صلوات و حفظ کل قرآن کریم قرار دادیم. در این مدت بیش از نصف قرآن کریم را حفظ کرد.
و اما اوج گزارش از اینجا به بعد رقم می خورد، هنگامی که همه حضار به احترام دو بانوی با کرامت تمام قد بر می خیزند.
مادر بزرگ علی، آرام، با متانت، صبور، مهربان، باچهره ای گشاده و دریایی از حرف نگفته، به همه خوش آمد گفت.
همسر شهید هم میگوید: "خواهش میکنم برای ما دعا کنید تا بتوانیم ادامه دهنده راه محسن باشیم، او برای ما و همه افتخار است، می دانم که دشمن دقیقا رفتار و حرکات ما را زیر نظر دارد، گریه نمی کنم بلکه خوشحالم، چون شوهرم به سعادت رسید، وقتی نگاه میکنم، جز زیبایی نمی بینم، به خدا خانم زینب کبری سلام الله علیها درست فرمودند: ما رءیت الا جمیلا".
خدایا این چه عظمتی است؟ الله اکبر!
نه اینکه زینب وار نگاه میکند، زینبی می ایستد و رجز می خواند، بلکه زینب وار در این لحظات معلمی هم میکند. او گفت: میخواهم از خصوصیات محسن بگوییم:
_ بسیار رئوف و مهربان و با خدا بود؛
_سعی می کرد نمازهای صبح را به جماعت بخواند؛
_هر روز صبح قبل از اذان مشغول عبادت بود؛
_ بعد از نماز تا ساعت ۷ صبح پیوسته دعای امام زمان(عج)، حدیث کسا و بهویژه زیارت عاشورا برنامه منظم هر روزش بود؛
همسر شهید همچنین میگوید: خیلی خوشحالم از اینکه شوهرم برای دفاع از بی بی سلام الله علیها به سوریه رفت و خدا را شکر که مثل اربابش سر از بدن او جدا شد؛ خدا را شکر که سعادتمند شد؛ از خدا می خواهم به من توفیق بدهد تا یادگارش علی را مانند خودش ولایی تربیت کنم؛
... و اما بغض حضار وقتی ترکید که علی کوچولوی دوساله بی تاب و بی قرار را به دامان مادرش آوردند؛ اینجا دیگر جای سکوت نیست... «السلام علیکم یا اهل بیت النبوه»
امام رضا علیه السلام به پسر شبیب فرمود: یَا ابنَ شَبیبٍ! اِنْ کُنْتَ باکِیاً لِشَئٍ فَاْبکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلىّ...
عرضه داشتم خواهر محترم، مادر عزیز، پدر گرانقدر، اگر چه شما خبر ذبح محسنتان را شنیدید و شاید تصویر سر بریده را دیده باشید، اما به یاد بیاورید آن لحظه ای که دختر امیرالمؤمنین علیه السلام از خیمه گاه به سمت قتلگاه می دوید، چه دید آن دردانه امیرالمؤمنین علیه السلام که رو کرد به سمت مدینه و فرمود:
این کشته فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
...لایوم کیومک یا اباعبدالله...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلى وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
خدایا! ما را قدرشناس این همه نعمت قرار بده، بار الها! به عزت زهرای اطهر سلام الله علیها در صحرای محشر ما را وامدار شهدا محشور مفرما، آمین یا رب العالمین.
گزارش دیدار حجتالاسلام اروجی مدیرکل تبلیغات اسلامی استان اصفهان با خانواده شهید مدافع حرم محسن حججی