مَا شَکَکْتُ فِی الْحَقِّ مُذْ أُرِیتُهُ.

امام(علیه السلام) فرمود: از آن زمان که حق به من نشان داده شده هرگز در آن شک و تردید نکردم.


شرح و تفسیر

هیچ گاه در شناخت حق شک نکردم! امام(علیه السلام) در این گفتار نورانى خود به حقیقت مهمى اشاره مى کند و مى فرماید: «از آن زمان که حق به من نشان داده شده هرگز در آن شک و تردید نکردم»; (مَا شَکَکْتُ فِی الْحَقِّ مُذْ أُرِیتُهُ). آگاهى بر چیزى درجات دارد که وابسته به طرق دریافت آن است; گاه انسان چیزى را با ادله نظرى درک مى کند و گاه با مقدمات ضرورى، زمانى با حس و تجربه و هنگامى با شهود باطنى. یا ادله بسیار محکمى همچون شهود است، شهودى که از همه اینها برتر است یا علم و اطلاعى که از ادله نظرى حاصل مى گردد. گاه نیز ممکن است در ادامه راه بر اثر دلیل معارضى با شک مواجه شود. از این گذشته افرادى که چیزى را درک مى کنند با هم متفاوتند; گاه افراد ضعیفى هستند که با کم ترین شبهه اى متزلزل مى شوند و گاه افراد قوى و نیرومندى که هیچ شبهه اى آنها را تکان نمى دهد. از سوى سوم معلمانى که چیزى به انسان مى آموزند نیز مختلف اند; گاه معلّم فرد عادى است و گاه امام معصوم یا پیغمبر خدا; در آموخته هایى از فردى عادى ممکن است شک و تردید نفوذ کند; ولى آنچه را انسان از استاد معصومى آموخته از شک و تردید مصون خواهد بود. تمام این جهات در حد اعلا در روح و جان على(علیه السلام) وجود داشت; هم مشاهده او نسبت به حق از طریق شهود بود و هم قدرت روح او اجازه شک و شبهه به وى نمى داد و هم استاد و معلم او شخصى همچون پیامبر اسلام بود که مستقیما مطالب را از منبع وحى دریافت مى کرد. به همین دلیل امام(علیه السلام) مى گوید: از آن روزى که حق به من نشان داده شد هرگز در آن تردید نکردم. افزون بر اینها بسیار مى شود که تزلزل ایمان انسان از هواپرستى نشأت مى گیرد; مثلاً در داستان معروف «عمر بن سعد» آمده است که وقتى در برابر شهید کردن سالار شهیدان، امام حسین وعده فرماندارى رى به او داده شده به قدرى براى او جالب بود که حتى در معاد شک کرد و گفت: مى گویند خداوند بهشت و دوزخى آفریده اگر راست گفته باشند این عمل را انجام مى دهم و توبه مى کنم و اگر دروغ گفته باشند به مقام بلندى در دنیا مى رسم و از آنجا که امام(علیه السلام)از این امور پاک و منزه بود هرگز شبهه اى در وجود مبارکش راه نیافت و چه بسیار افرادى در صدر اسلام و بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) براى جاذبه هاى مال و ثروت و مقام ایمان خود را از دست دادند و گرفتار شبهات شدند. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که از آن حضرت سؤال کردند چه چیزى ایمان را در انسان ثابت نگه مى دارد. امام(علیه السلام) فرمود: «الّذی یُثْبِتُهُ فیهِ الْوَرَعُ وَالَّذی یُخْرِجُهُ مِنْهُ الطَّمَعُ; آن چیزى که ایمان را در انسان ثابت مى دارد ورع و پرهیزگارى است و آن چیزى که ایمان را از او خارج مى کند طمع است». از اینجا نتیجه مى گیریم که اگر بخواهیم در عقاید خود راسخ باشیم باید علاوه بر این که آنها را از منبع مطمئنى دریافت داریم خودسازى را نیز فراموش نکنیم مبادا طوفان وسوسه هاى شیطان و هواى نفس کاخ ایمان ما را متزلزل و ویران سازد. مطالعه خطبه هاى نهج البلاغه نیز شاهد صادق این گفتار است، زیرا مى بینیم همه جا امام(علیه السلام) با قاطعیت تمام در مورد مسائل مختلف از اعتقادات گرفته تا اخلاق و اعمال و احکام سخن مى گوید و این قاطعیت نشانه اعتقاد قطعى و تزلزل ناپذیر امام(علیه السلام) در تمام این مسائل است. این سخن را با کلام دیگرى از امام امیرمؤمنان(علیه السلام)در خطبه ۱۸۹ نهج البلاغه که برگرفته از قرآن مجید است پایان مى دهیم. امام(علیه السلام) در آن خطبه مى فرماید: «بعضى از ایمان ها ثابت و مستقر در دل هاست و بعضى دیگر ناپایدار و عاریتى است که در میان قلب و سینه تا سرآمدى معلوم قرار دارد» گویى این سخن اشاره به آیه ۹۸ سوره انعام است که مى فرماید: «(وَهُوَ الَّذِى أَنشَأَکُمْ مِّنْ نَّفْس وَاحِدَة فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ); و کسى است که شما را از یک انسان آفرید (و شما از نظر ایمان یا آفرینش دو گروه مختلف هستید:) پایدار و ناپایدار» یکى از تفسیرهاى این آیه شریفه همان است که در کلام امام صادق(علیه السلام) آمده که مى فرماید: «فَالْمُسْتَقَرُّ الإیمانُ الثّابِتُ وَالْمُسْتَوْدَعُ الْمُعارُ; مستقر به معناى ایمان ثابت است و مستودع ایمان عاریتى است». ما در شرح آن خطبه عوامل پایدارى ایمان و تزلزل آن را مشروحاً آورده ایم.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی