وَا عَجَبَاهْ! أَ تَکُونُ الْخِلاَفَةُ بِالصَّحَابَةِ وَ (لاتَکُونُ ِالصَّحَابَةِ وَ) الْقَرَابَةِ؟ قالَ الرَّضِیُ وَرُوِىَ لَهُ شِعْرٌ فی هذَا الْمَعْنى: فَإِنْ کُنْتَ بِالشُّورى مَلَکْتَ أُمُورَهُمْ *** فَکَیْفَ بِهذا وَالْمُشیرُونَ غُیَّبٌ وَإنْ کُنْتَ بِالْقُرْبى حَجَجْتَ خَصیمَهُمْ *** وَغَیْرُکَ أوْلى بِالنَّبِیِّ وَأَقْرَبٌ

امام(علیه السلام) فرمود: عجبا! آیا خلافت با همنشینى پیامبر حاصل مى شود; ولى با همنشینى و خویشاوندى حاصل نمى گردد؟ مرحوم سید مى گوید: از آن حضرت شعرى در همین زمینه نقل شده است که (خطاب به خلیفه اوّل) مى گوید: اگر تو به سبب شورا مالک امور مردم شدى این چه شورایى است که طرف هاى مشورت (امثال من و جمعى از بنى هاشم و دیگران) غایب بودند؟ و اگر از طریق قرابت با پیامبر در برابر مخالفانت استدلال کردى دیگرى (اشاره به شخص امام است) از تو به پیامبر سزاواتر و نزدیک تر است.


شرح و تفسیر

عذر واهى براى تصدّى خلافت امام(علیه السلام) در این کلام پرمعنا به سراغ استدلال هاى باطل مدعیان خلافت رفته و مى فرماید: «عجبا! آیا خلافت با همنشینى پیامبر حاصل مى شود; ولى با همنشینى و خویشاوندى حاصل نمى گردد؟»; (وَاعَجَبَاهُ! أَتَکُونُ الخِلاَفَةُ بِالصَّحَابَةِ وَالْقَرَابَةِ؟). مرحوم سید رضى بعد از روایت این کلام مى گوید: «از آن حضرت شعرى در همین زمینه نقل شده است (خطاب به خلیفه اوّل) مى گوید: (اگر تو به سبب شورا مالک امور مردم شدى این چه شورایى است که طرف هاى مشورت (امثال من و جمعى از بنى هاشم و دیگران) غایب بودند؟ و اگر از طریق قرابت با پیامبر در برابر مخالفانت استدلال کردى دیگرى (اشاره به شخص امام است) از تو به پیامبر سزاواتر و نزدیک تر است». قالَ الرَّضِیُ وَرُوِىَ لَهُ شِعْرٌ فی هذَا الْمَعْنى: فَإِنْ کُنْتَ بِالشُّورى مَلَکْتَ أُمُورَهُمْ *** فَکَیْفَ بِهذا وَالْمُشیرُونَ غُیَّبٌ وَإنْ کُنْتَ بِالْقُرْبى حَجَجْتَ خَصیمَهُمْ *** وَغَیْرُکَ أوْلى بِالنَّبِیِّ وَأَقْرَبٌ ابن ابى الحدید معتقد است که صدر این کلام (قسمت قبل از شعر) خطاب به عمر است و دو بیتى که در ذیل آن قرار دارد خطاب به ابوبکر است. (بسیارى دیگر از محققان نیز همین را پذیرفته اند) زیرا هنگامى که ابوبکر به عمر گفت: دستت را دراز کن تا با تو بیعت کنم عمر در پاسخ او چنین گفت: «أنْتَ صاحِبُ رَسُولِ اللهِ(صلى الله علیه وآله) فِى الْمَواطِنِ کُلِّها شِدَّتِها وَرَخائِها فَامْدُدْ أنْتَ یَدَکَ; تو همراه پیغمبر در همه جا بودى در حالات شدت و سختى و آسانى تو دستت را دراز کن تا من با تو بیعت کنم». على(علیه السلام) در پاسخ این سخن مى گوید: اگر مصاحبت با پیغمبر سبب شایستگى او براى خلافت مى شود کسى که همین مصاحبت را در طول عمر پیامبر اکرم (حتى پیش از این که ابوبکر اسلام بیاورد) داشته است و افزون بر آن از خویشاوندان نزدیک پیغمبر هم بوده شایسته تر است. سپس ابن ابى الحدید مى افزاید: اما آن دو بیت شعر خطاب به ابوبکر است، زیرا ابوبکر در برابر انصار در سقیفه استدلال کرده بود که ما عترت رسول الله هستیم (و به همین دلیل براى خلافت شایسته تر از دیگران هستیم). على(علیه السلام)در برابر این استدلال مى فرماید: اگر خویشاوندى تو به پیامبر دلیل شایستگى توست غیر تو از تو به پیغمبر نزدیک تر است. البته مى دانیم نه مصاحبت با رسول الله و نه خویشاوندى با آن حضرت هیچ یک براى خلافت و جانشین او کافى نیست، بلکه خلافت پیامبر مرهون شایستگى هاى علمى و اخلاقى فراوانى است که جز در على(علیه السلام) وجود نداشت; ولى از آنجا که آنها در برابر مخالفان خود به این گونه مسائل یعنى مصاحبت و قرابت استدلال کردند امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خواهد با سخن خودشان دلیلشان را باطل کند. نخستین بیت شعرى که سید رضى در ذیل این کلام پرمعنا به آن حضرت نسبت داده و در بسیارى از کتب تاریخ و شعر و ادب نقل شده است اشاره به داستان سقیفه است که به اصطلاح گروهى از صحابه به مشورت نشستند و ابوبکر را به خلافت منصوب نمودند در حالى که اگر منظور آنها شوراى صحابه پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بوده است اکثریت قاطع صحابه غایب بودند شورایى بود بسیار محدود و شتاب زده که با نقشه قبلى ترسیم شده بود. امام(علیه السلام) مى فرماید: به فرض این که خلافت نیاز به نص پیغمبر از سوى خداى متعال نداشته باشد و از طریق شورا انجام شود شوراى سقیفه هرگز صلاحیت براى این کار نداشت. بیت دوم اشاره به استدلالى است که عمر در برابر طایفه انصار داشت. آنها گفتند: ما براى خلافت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) شایسته تریم و به فرض که اصرار داشته باشید شما هم در خلافت سهیم باشید یک نفر از سوى ما و یک نفر از سوى شما امر خلافت را اداره کنند; ولى عمر براى عقب راندن گروه انصار گفت: کسى اولویت دارد که با پیغمبر(صلى الله علیه وآله) قرابت داشته باشد و ما قرابت و خویشاوندى با آن حضرت داریم نه شما. امام(علیه السلام) در برابر این سخن مى فرماید: اگر قرابت معیار اولویت باشد فرد دیگرى (اشاره به خود آن حضرت است) از ابوبکر بسیار نزدیک تر و اقرب است. امام(علیه السلام) در خطبه ۶۷ نیز به این معنا اشاره کرده مى فرماید: «آنها به شجره (درخت) استدلال کردند اما ثمره و میوه اش را ضایع نمودند; احتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ، وَأضاعُوا الثَّمَرَةَ». درباره ماجراى پرغوغاى سقیفه بنى ساعده و حوادثى که در آن گذاشت و مطالب بسیار سؤال برانگیز که در آن بود به طور مشروح در جلد سوم از همین کتاب در ذیل خطبه ۶۷ (با استفاده از مدارک و منابع معروف اهل سنت)سخن گفتیم.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی