ساعت ۳ بعد از ظهر روز شنبه ۹ دی ماه بود. پس از پایان اولین جلسه رسمی پنجمین دوره شورای هیئات مذهبی شهر اصفهان از سالن پایداری واقع در گلستان شهدای اصفهان بیرون اومدم تا برم و سوار ماشین بشم و به اتفاق دوستان در مراسم گرامیداشت حماسه نهم دی در میدان انقلاب شرکت کنیم. چند قدمی بیشتر نیامده بودم که دیدم برخی همکارانم سر مزار مطهر شهید حسین خبوشانی ایستاده اند و فاتحه می خوانند. جلوتر که آمدم دیدم حاج اکبر خبوشانی پدر شهید و از پیرغلامان اهل بیت علیهم السلام هم حضور دارد. جلو آمدم و از روی ادب روی ماهش را بوسیدم. او هم با روی باز پذیرای ما شد... 

...کمی با او گفتگو کردم. صفای دل و حرفهایش واقعا به دل می‌نشست. استاد خبوشانی بیش از ۶۰ سال می شود که با دستان هنرمند خود، به چوب جان می بخشد. نام او بر بسیاری از منبرهای چوبی شهر اصفهان و حتی دیگر مناطق کشور و به خصوص ضریح ائمه اطهار علیهم السلام نقش بسته است. او می‌گفت عشق به ائمه و اهل بیت علیهم السلام باعث شده که به این حرفه روی بیاورد. از تعداد فرزندانش سوال کردم؛ گفت: پنج پسر دارم که یکی از آنها همین حسین آقاست که سال ۶۳ در حالی که ۱۵ سال بیشتر نداشت در منطقه عملیاتی سر پل ذهاب شربت شهادت نوشید.

... پس از کمی گپ زدن،‌ به معمای حل شده ای توسط مادر مرحومش اشاره کرد که خوب است از زبان خود ایشان بشنوید:

 


دریافت فایل
حجم: 21.5 مگابایت
مدت زمان: 1 دقیقه 13 ثانیه 

او که خنده از روی لب هایش کنار نمی‌رفت،‌ وقتی برای سلامتی و طول عمر با عزت ایشان دعا کردم، ‌با رویی گشاده گفت: خدا عاقبتمان را ختم به خیر کند...