وقال علیه السلام لِسَائِلٍ سَأَلَهُ عَنْ مُعْضِلَةٍ : سَلْ تَفَقُّهاً، وَلاَ تَسْأَلْ تَعَنُّتاً، فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِیْهٌ بِالْعَالِمِ،وَإِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِیهٌ بِالجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ.
امام علیه السلام به کسى که از آن حضرت مسئله پیچیده اى را پرسید فرمود : همواره براى کسب آگاهى پرسش کن، نه براى ایجاد زحمت، زیرا جاهلى که در طریق فراگیرى علم گام برمىدارد شبیه به عالم است و عالمى که همواره اصرار بر مسائل پرپیچ وخم دارد شبیه جاهلى است که خود را به زحمت مى افکند.


شرح و تفسیر

جستوجوگران حقیقتطلب و عالمان بهانهجو امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه روش سؤال صحیح را بیان کرده و فرق میان جستوجوگران حق طلب را با پرسش کنندگان بهانه جو بیان مى دارد. «امام علیه السلام در پاسخ کسى که از مسئله پیچیده اى سؤال کرده بود فرمود: براى فراگیرى سؤال کن، نه براى ایجاد دردسر (و بهانه جویى)»؛ (وَقال علیه السلام لِسَائِلٍ سَأَلَهُ عَنْ مُعْضِلَةٍ : سَلْ تَفَقُّهاً، وَلاَ تَسْأَلْ تَعَنُّتاً). «مَعْضِلَة» به معناى مسئله پیچیده اى است که انسان را به زحمت مى اندازد. «تعنت» به معناى به زحمت افکندن است. آنگاه دلیلى براى این سخن بیان مى کند که خود درس بزرگى است، مى فرماید: «زیرا جاهلى که در مسیر فراگیرى علم گام برمى دارد شبیه عالم است و عالمى که از بیراهه مى رود شبیه جاهلى است که هدفش بهانه جویى وبه زحمت افکندن است»؛ (فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِیْهٌ بِالْعَالِمِ، وَإِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِیهٌ بِالجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ). «تَعسُّف» به معناى بیراهه رفتن است. اشاره به اینکه براى رسیدن به مطلوب و حل مشکلات، نخست انسان باید روح حقیقت جویى و حق طلبى را در خود زنده کند. در غیر این صورت راه به جایى نخواهد برد. افرادى که براثر جهل و نادانى، قبلاً درباره بعضى از مسائل موضع گیرى کرده اند و سپس به سراغ عالمى مى روند و از او سؤال مى کنند، به یقین هر آنچه را برخلاف میل آنها باشد نخواهند پذیرفت یا در آن تردید مى کنند. به عکس، کسى که تصمیم گیرى خاصى درباره مسائل نکرده و براى حل مشکلات خود به سراغ عالم مى رود تا پرده هاى جهل و نادانى را کنار زده او را به حقیقت امر آگاه سازد چنین جاهلى شبیه به عالم است و آن عالمِ بهانه جوى بیراهه رو شبیه جاهل، چون هرگز حرف حق را که برخلاف تمایلات اوست نمى پذیرد. علامه مجلسى؛ در جلد ۱۰ بحارالانوار، بابى تحت عنوان سؤالات مردم شامى از امیرمؤمنان علیه السلام در مسجد کوفه بیان کرده و کلام شریف بالا را به صورت بسیار مبسوطى ذکر کرده است. از امام حسین علیه السلام نقل مى کند که امیرمؤمنان على علیه السلام در مسجد جامع کوفه بود، مردى شامى برخاست و سؤالاتى از آن حضرت کرد (وچون قرائن نشان مى داد هدفش رسیدن به حق نیست بلکه منظورش امتحان وبهانه جویى است) امام علیه السلام فرمود: براى درک حقایق سؤال کن نه براى بهانه جویى و به زحمت افکندن. در اینجا چشمهاى مردم به سوى این صحنه متوجه شد. آن مرد شامى عرض کرد: به من خبر ده اولین چیزى که خدا آفرید چه بود؟ فرمود: اولین مخلوق خدا نور بود. آنگاه سؤالاتى درباره آفرینش کوهها ونامیده شدن مکه به «ام القرى» و طول ماه و خورشید و جزر و مد و اسم واقعى ابلیس در آسمانها و چگونگى نامیده شدن آدم به آدم و دو برابر بودن ارث مرد نسبت به زن و مقدار عمر حضرت آدم و اولین کسى که شعرى سرود وسؤالات زیاد دیگرى از این قبیل پرسید که مرحوم علامه مجلسى آن را در حدود هشت صفحه ذکر کرده است. نکته وظیفه شاگرد در برابر استاد علماى اخلاق براى عالم و متعلم، هرکدام حقوقى برشمرده اند که بدون رعایت آنها مسئله تعلیم و تربیت ناقص خواهد بود. این حقوق در بسیارى از موارد برگرفته از روایات یا آیات قرآن و گاه از دلیل عقل و بناى عُقَلاست. در حدیثى از امیرمؤمنان علیه السلام مى خوانیم: «إِنَّ مِنْ حَقِّ الْعَالِمِ أَنْ لاَ تُکْثِرَ عَلَیْهِ السُّوَالَ... وَلا تُکْثِرْ مِنْ قَوْلِ قَالَ فُلانٌ وَقَالَ فُلانٌ خِلافاً لِقَوْلِهِ وَلا تَضْجَرْ بِطُولِ صُحْبَتِهِ فَإِنَّمَا مَثَلُ الْعَالِمِ مَثَلُ النَّخْلَةِ یُنْتَظَرُ بِهَا مَتَى یَسْقُطُ عَلَیْکَ مِنْهَا شَیْءٌ؛ حق عالم آن است که زیاد از او سؤال نکنى... و در محضر او گفتار این و آن را بر ضد او نقل ننمایى و از طول مصاحبت با او اظهار ناراحتى نکنى، زیرا مَثَل عالم مَثَل درخت نخل است که باید انتظار بکشى کى از آن میوه اى فرو مى ریزد». در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «إِذَا جَلَسْتَ إِلَى الْعَالِمِ فَکُنْ عَلَى أَنْ تَسْمَعَ أَحْرَصَ مِنْکَ عَلَى أَنْ تَقُولَ وَتَعَلَّمْ حُسْنَ الاِْسْتِمَاعِ کَمَا تَعَلَّمُ حُسْنَ الْقَوْلِ وَلا تَقْطَعْ عَلَى حَدِیثِهِ؛ هنگامى که نزد عالم مى نشینى بیش از آنچه مایل هستى بگویى سکوت کن و از او بشنو و خوب گوش فرا دادن را بیاموز همانگونه که خوب سخن گفتن را مى آموزى و هرگز کلام او را قطع مکن». از نکاتى که از داستان موسى و خضر علیهما السلام در قرآن مجید استفاده مى شود نیز این است که در برابر عالم نباید عجله و بى تابى نشان داد، بلکه باید صبر کرد تا حقیقت را بیان کند.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی