لَمّا بَلَغَهُ قَتْلُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ : إِنَّ حُزْنَنَا عَلَیْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ، إِلاَّ أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِیضاً وَ نَقَصْنَا حَبِیباً.

هنگامى که خبر شهادت محمد بن ابى بکر به امام علیه السلام رسید، فرمود : اندوه ما بر او به اندازه شادى شامیان است، زیرا آنها دشمن بزرگى را از دست داده اند و ما دوست بزرگى را.


شرح و تفسیر

اندوه ما و شادى دشمنان در تاریخ طبرى و همچنین کتاب الغارات ابن هلال ثقفى شأن ورودى براى این سخن ذکر شده و آن اینکه یکى از مأموران اطلاعاتى امیرمؤمنان على علیه السلام در شام به نام «عبد الرحمان بن شبیب فزارى» خدمت امام علیه السلام آمد و گفت: هرگز جمعیتى را آنقدر خوشحال ندیدم که مردم شام را به هنگام آگاه شدن از شهادت محمد بن ابى بکر خوشحال دید. این مسئله به قدرى براى آنها مهم بود که از فراز منبر به اطلاع عموم رساندند. در اینجا بود که امام علیه السلام فرمود: «اندوه ما بر او به اندازه شادى شامیان است، زیرا آنها دشمن بزرگى را از دست داده اند و ما دوست بزرگى را»؛ (قَالَ علیه السلام : لَمّا بَلَغَهُ قَتْلُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ: إِنَّ حُزْنَنَا عَلَیْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ، إِلاَّ أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِیضاً وَ نَقَصْنَا حَبِیباً). همانگونه که در شرح خطبه ۶۸ در جلد سوم این کتاب آوردهایم، معاویه بعد از جنگ صفین احساس نیرو و توان تازهاى کرد و به فکر تسخیر مصر که مرکز مهمى بود افتاد. در آن موقع محمد بن ابىبکر از طرف امیرمؤمنان على علیه السلام در آنجا حکومت مىکرد. معاویه فرمان حکومت مصر را به نام عمرو عاص نوشت و او را با گروه عظیمى از سربازان به بهانه خونخواهى عثمان به مصر فرستاد. محمد بن ابى بکر به مقابله برخاست و یارانش ضربات سنگینى بر لشکر عمرو عاص وارد کردند؛ اما سرانجام شکست خوردند و از اطراف محمد پراکنده شدند. محمد چون خود را تنها دید مخفى شد؛ ولى شخص خونخوارى به نام معاویه بن خدیج از طرف عمرو عاص مأمور پیدا کردن او شد. هنگامى که او را پیدا کرد به طرز بسیار شقاوتمندانه اى او را شهید کرد و سرش را از تن جدا نمود و جسد او را به طرز فجیعى آتش زد. هنگامى که خبر شهادت او به امیرمؤمنان على علیه السلام رسید بسیار اندوهگین شد، زیرا محمد بن ابى بکر مردى بسیار مخلص، شجاع و کارآمد و از جمله وفاداران جدى آن حضرت بود و به همین دلیل امام علیه السلام او را براى حکومت مصر که منطقه بسیار مهمى بود برگزید. از داستان شهادت محمد بن ابى بکر که در تواریخ از جمله تاریخ طبرى در حوادث سال ۳۸ نقل شده به خوبى استفاده مى شود که دشمنان امیرمؤمنان على علیه السلام یعنى معاویه و دستیارانش چه افراد ظالم و ستمگر و خونخوارى بودند که به هیچ حکم اسلامى و اخلاق انسانى تن نمى دادند و مرتکب جنایاتى مى شدند که در تاریخ سابقه نداشت. این در حالى بود که محمد بن ابىبکر، فرزند خلیفه اول بود و آنها دم از وفادارى به خلیفه اول مى زدند؛ اما به طرزى او را شهید کردند که بدتر از آن تصور نمى شد. از نکات قابل ملاحظه درباره محمد بن ابىبکر این است که او ربیب امیرمؤمنان على علیه السلام بود؛ یعنى فرزند همسرش از شوهر دیگر، زیرا «اسماء بنت عمیس»، نخست همسر جعفر بن ابى طالب بود و بعد از جعفر به همسرى ابوبکر درآمد و بعد از ابوبکر روى علاقه اى که به امیرمؤمنان على علیه السلام داشت به همسرى آن حضرت درآمد و محمد فرزند ابوبکر تحت تکفل امیرمؤمنان على علیه السلام و در خانه او پرورش یافت و از علاقه مندان مخلص آن حضرت بود. او در حجةالوداع سال دهم هجرى تولد یافت و در مصر در حالى که بیست وهشت سال بیشتر از عمرش نمى گذشت شربت شهادت نوشید. او از یاران خاص وعاشقان امیرمؤمنان على علیه السلام بود و بعضى او را از حواریون آن حضرت شمرده اند. شگفت آنکه وقتى محمد بن ابى بکر به شهادت رسید و حتى جسد او را سوزاندند «ام حبیبه» (دختر ابوسفیان و همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله) گوسفندى بریان کرد و براى عایشه فرستاد و از شهادت محمّد ابراز خوشحالى کرد و به گمان خود آن را تلافى خون عثمان دانست که به پندار او به دست محمد بن ابى بکر یا با کمک او ریخته شده بود. عایشه گفت: خدا این دختر زن بدکار (اشاره به هند، همسر ابوسفیان است) را به قتل برساند. به خدا سوگند من بعد از این هرگز از گوسفند بریان استفاده نخواهم کرد. این سخن را «سبط بن جوزى» در کتاب تذکرة الخواص (مطابق نقل مرحوم علامه شوشترى در شرح نهجالبلاغه خود ذیل حکمت مورد بحث) آورده ونشان مى دهد آنچه بعضى مى گویند که به هنگام لعن بنى امیه به طور عموم، باید امثال ام حبیبه را استثنا کرد، وجهى ندارد و طبق این روایت او نیز استحقاق این لعن را داشته است. امیدواریم که این روایت صحیحه نباشد.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی