وقال علیه السلام: مِنَ الْعِصْمَةِ تَعَذُّرُ الْمَعَاصِی.

امام علیه السلام فرمود : عدم توانایى بر گناه، نوعى عصمت است.


شرح و تفسیر

نعمت عدم توانایى بر گناه امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به نکته اى اشاره مى کند که از جهاتى قابل دقت است، مى فرماید: «عدم توانایى بر گناه، نوعى عصمت است»؛ (مِنَ الْعِصْمَةِ تَعَذُّرُ الْمَعَاصِی). مى دانیم عصمت معناى عامى دارد که به معناى محفوظ ماندن، به ویژه محفوظ ماندن از گناه است. گاه این حالت در حد کمال دیده مى شود که مقام والاى انبیا و امامان : است. آنها ملکه اى نفسانى دارند که از هر گناه و خطا آنان را بازمى دارد و همین مقام سبب اعتماد همه مردم به آنها مى شود که گفتار ورفتارشان حجت و سرمشق براى همگان باشد. مرحله پایین ترى از آن، ملکه عدالت است که بازدارنده از معاصى کبیره واصرار بر صغیره است؛ ولى چنان نیست که در برابر همه چیز مقاومت کند. درست مانند سدى است که در برابر سیلاب بسته اند که اگر سیلاب شدید و قوى باشد ممکن است سد را بشکند و با خود ببرد. افراد عادل نیز ممکن است گاه در برابر عوامل نیرومند گناه زانو بزنند و سپس پشیمان شوند و رو به درگاه خدا آورند و توبه کنند و سد عصمت عدالت در آنها بار دیگر تجدید شود. نوع سومى از عصمت است که انسان به سبب فراهم نبودن وسایل و اسباب گناه از آن دور مىماند. یا قدرت بر گناه ندارد؛ مانند نابینا که نمىتواند نگاه هوسآلود به نامحرم داشته باشد و یا قدرت جسمانى دارد اما وسایل گناه فراهم نیست؛ مثل اینکه شرابى نیست تا بنوشد؛ هر چند مایل به آن باشد و یا حکومت اسلامى او را از گناه بازمىدارد هر چند او مایل به گناه باشد. اینگونه عصمت افتخار نیست و ثوابى در برابر ترک گناه به چنین شخصى داده نمىشود؛ ولى فایدهاش این است که از عذاب الهى دور مى ماند و بسا لطف خدا شامل افرادى شود و گناه کردن را بر آنها متعذّر کند تا از کیفر گناه دور بمانند. البته گاه ادامه تعذر سبب مى شود که انسان به ترک گناه عادت کند آنگونه که اگر اسباب آن هم فراهم شود به سراغ آن نمى رود. این نوعى امداد الهى در زمینه عصمت است. پیام این گفتار امام علیه السلام آن است که افرادى که نمى توانند خود را در محیط گناه آلود نگه دارند سعى کنند از آن محیط دور بمانند تا گناه براى آنها متعذر شود و البته ثواب ترک گناه را به نوعى خواهند داشت. عدم حضور در مجلس معصیت و لزوم هجرت از مناطقى که انسان را به هر حال آلوده گناه مىکند ناظر به همین معناست. حتى اگر درست بیندیشیم یکى از آثار و برکات هجرت مسلمانان از مکه به مدینه، یا از مکه به حبشه نیز همین بود که از محیط شرک که آنها را مجبور به گناه مى کرد دور بمانند و خدا را آزادانه بندگى و عبادت کنند. قرآن مجید در سوره «نساء»، آیه ۹۷ مىفرماید: «(إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمى أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِى الاَْرْضِ قالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَساءَتْ مَصیراً)؛ کسانى که فرشتگان (قبض ارواح)، روح آنها را گرفتند در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: «شما در چه حالى بودید؟ (و چرا با اینکه مسلمان بودید، در صفِ کفّار جاى داشتید؟!)» گفتند: «ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم». آنها ـ فرشتگان ـ گفتند: «مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟!» آنها (عذرى نداشتند، و) جایگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند». قابل توجه است که در غررالحکم (همانگونه که در مصادر ذکر شد) این کلام شریف به این صورت نقل شده است: (إنَّ مِنَ النِّعْمَةِ تَعَذُّرُ الْمَعاصی) و این واقعآ نعمتى الهى است که انسان باید شکر آن را بگزارد همانگونه که سعدى مىگوید : چگونه شکر این نعمت گزارم که زور مردم آزارى ندارم حافظ نیز مى گوید : من از بازوى خود دارم بسى شکر که زور مردم آزارى ندارم یکى از شعراى معاصر، کلام امام علیه السلام را به این صورت ترجمه کرده ومى گوید : گر دسترست نیست به کارى که خطاست این نیز نشانه اى ز الطاف خداست گر عاجزى از اینکه گناهى بکنى کن شکر که این عجز هم از نعمتهاست ابن ابى الحدید حدیث دیگرى در این زمینه مشابه آن نقل کرده است: «إِنَّ مِنَ الْعِصْمَةِ أنْ لا تَجِدَ؛ نوعى از عصمت این است که وسایل گناه را در اختیار نداشته باشى». پیام دیگرى که این گفتار حکیمانه دارد این است که حاکمان جامعه براى دور ماندن مردم از گناه، کارى کنند که اسباب معصیت از میان آنها برچیده شود وبه اصطلاح روز، از طریق اقداماتى تأمینى و تربیتى، جامعه را از گناه دور دارند.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی