وقال علیه السلام:یَا أَسْرَى الرَّغْبَةِ أَقْصِرُوا فَإِنَّ الْمُعَرِّجَ عَلَى الدُّنْیَا لاَ یَرُوعُهُ مِنْهَا إِلاَّ صَرِیفُ أَنْیَابِ الْحِدْثَانِ. أَیُّهَا النَّاسُ، تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِکُمْ تَأْدِیبَهَا، وَاعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَةِ عَادَاتِهَا.

امام علیه السلام فرمود : اى اسیران حرص و رغبت در دنیا! بس کنید، زیرا افراد دلبسته به دنیا را جز صداى برخورد دندانهاى حوادث سخت، به خود نیاورد. اى مردم! تربیت نفس خویش را بر عهده بگیرید و آن را از کشش عادات (بد) بازدارید.


شرح و تفسیر

اى اسیران هوس! امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه خود به دو مطلب اشاره مى کند: نخست دنیاپرستان را مخاطب قرار داده مى فرماید: «اى اسیران حرص در دنیا بازایستید»؛ (یَا أَسْرَى الرَّغْبَةِ أَقْصِرُوا). تعبیر به «اسیر» بیان بسیار مناسبى است، زیرا دنیاپرستانى که گرفتار حرص در دنیا مى شوند به جایى مى رسند که از خود اراده اى ندارند و همچون اسیر، شب و روز در فکر به چنگ آوردن اموال بیشتر یا مقامات بالاترند و چقدر زشت است انسانى که گل سرسبد جهان آفرینش است چنان اسیر حرص شود که اراده خود را از دست بدهد. افزون بر این، تشبیه به «اسیر» دلیل بر بى ارزش بودن این افراد است، زیرا همواره به اسیران با دیده حقارت مى نگریستند و براى آنها مقام و موقعیتى قائل نبودند و در بسیارى از موارد آنها را به صورت بردگان خرید و فروش مى کردند. آنگاه امام علیه السلام دلیلى براى دستور بازایستادن اسیران حرص ذکر کرده مى فرماید: «زیرا افراد دلبسته به دنیا را جز صداى برخورد دندان هاى حوادث سخت، به خود نمى آورد»؛ (فَإِنَّ آلْمُعَرِّجَ عَلَى آلدُّنْیَا لاَ یَرُوعُهُ مِنْهَا إِلاَّ صَرِیفُ أَنْیَابِ آلْحِدْثَانِ). امام علیه السلام در اینجا تشبیه شگفتى کرده، حوادث سخت را به حیوانات درنده اى شبیه مى داند که به هنگام حمله دندان هایشان را به هم مى سایند و دندان قروچه مى کنند به گونه اى که صداى دندانهاى آنها شنیده مىشود. امام علیه السلام مى فرماید : حوادث خطرناک هنگامى که دامان آنها را گرفت و همچون حیوان درنده اى که لحظهاى پیش از حمله دندانهایش را به هم مى ساید به آنها حمله ور مى شود وهنگامى بیدار مى شوند که کار از کار گذشته است. افراد زیادى را سراغ داریم یا در تاریخ نامشان آمده که چنان غرق زرق و برق دنیا و هوا و هوسها مى شدند که هیچ موعظه اى در آنها موثر نمى شد. تنها زمانى بیدار مى شدند که حوادث سخت و خطرناک دامن آنها را گرفته بود. علامه شوشترى؛ در شرح نهج البلاغه خود ماجراى عبرت انگیزى از کامل ابن اثیر نقل مى کند که شبى از شبها جعفر برمکى (وزیر معروف و پرقدرت هارون) در مجلس عیاشى خود نشسته بود و زن آوازه خوانى براى او آواز مى خواند از جمله این شعر را در میان آوازش خواند : وَلَوْ فُودیتَ مِنْ حَدَثِ اللَّیالی فَدَیْتُکَ بِالطَّریفِ وَبِالتّلادِ اگر بتوانى از حوادث ناگوار شبها رهایى یابى من جوایز زیبا و پرقیمتى را فداى تو خواهم کرد. در این هنگام ناگهان مسرور خادم، (جلاد) هارون الرشید وارد شد. (جعفر تعجب کرد) مسرور گفت: آمده ام سر تو را براى هارون ببرم. جعفر خودش را روى پاى مسرور انداخت و آن را مى بوسید و تقاضا مى کرد که این کار را به تأخیر بیندازد و او را زنده نزد هارون ببرد تا هرچه او خواست درباره اش تصمیم بگیرد؛ ولى مسرور نپذیرفت و در همان جا سر او را از تن جدا کرد و در دامنش انداخت و نزد هارون برد. این داستان با تفاوتهایى در کتب دیگر مانند الوافى بالوفیات آمده است؛ از جمله اینکه مسرور جعفر را نکشت و نزد هارون برد و در آنجا هارون دستور داد سر او را از تن جدا کنند و بعد از آن نیز دستور داد سر مسرور، قاتل او را از تن جدا کنند و گفت: من نمىخواهم قاتل جعفر را (که روزى مورد علاقه شدید من بود) ببینم. سپس امام علیه السلام در نکته دوم راه خودسازى را به همه انسانها نشان مى دهد وتمام مردم جهان را مخاطب ساخته مى فرماید: «اى مردم! خودتان به تربیت نفس خویش بپردازید و آن را از جاذبه عادتها بازدارید»؛ (أَیُّهَا النَّاسُ، تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِکُمْ تَأْدِیبَهَا، وَاعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَةِ عَادَاتِهَا). اشاره به اینکه معلم و مربى انسان قبل از هرکس باید خود او باشد و تا انسان به تربیت خویش نپردازد تعلیم و تربیت معلمان و پیشوایان و مربیان در او اثر نخواهد گذاشت. در خطبه ۹۰ نیز امام علیه السلام تعبیر جالبى در این زمینه دارد مىفرماید: «وَاعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ لَمْ یعَنْ عَلَى نَفْسِهِ حَتَّى یکُونَ لَهُ مِنْهَا وَاعِظٌ وَزَاجِرٌ لَمْ یکُنْ لَهُ مِنْ غَیرِهَا لا زَاجِرٌ وَلا وَاعِظٌ؛ بدانید کسى که بر ضد هواى نفس خود کمک نشود تاواعظ و رادعى از درون جانش براى او فراهم گردد، مانع و واعظى از غیر خود نخواهد یافت». جمله (وَاَعْدِلُوا بِها...) درواقع اشاره به یکى از طرق مهم تهذیب نفس است و آن اینکه بسیار مى شود انسان عادت هایى پیدا مى کند که براى او کشش وجاذبه زیادى دارد و همین عادات او را دائمآ در هواپرستى غرق مى سازد؛ مانند عادت به شراب و یا حتى عادت به مواد مخدر. امام علیه السلام دستور مى دهد خود را از جاذبه این عادات سوء، رهایى بخشید تا بتوانید نفس خویشتن را اصلاح کنید. «اسرى» و اسارى جمع اسیر و «رغبت» به معناى حرص و ولع است. «الْمُعَرِّجَ»از ریشه عَرَج (بر وزن حرج) به معناى تمایل داشتن به چیزى است. «لایروعه»ازریشه روع (بروزن قول)به معناى ترساندن وترسیدن آمده است. «صریف» به معناى صداى برخورد دندانها و مانند آن است. «الحدثان» به معناى بلاها و حوادث ناخوشایند روزگار است و در بعضى از نسخ «حَدَثان» (بر وزن ضربان) آمده است. «ضراوة» به معناى جاذبه و کشش است.


منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی